شهید :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۰۷:۵۴
عمار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۵
عمار


کـفش های اعیانی یک رهبـر


در عجبم از رهبری که می گویند 95 میلیارد دلار دارایی دارد، کلکسیون های رنگ و وارنگ از هر نوع دارد، 170 عصای آنتیک دسته طلا دارد، بجای نان و پنیر در صبحانه اش خاویار رشت دارد، بجای بیت چندین و چند ویلا در شمال دارد، عباهایی به قیمت 400 هزار دلار دارد، هواپیمای 330 برای جابجایی اسب هایش دارد، باغ ملک آباد به مساحت 10 هزار متر در مشهد دارد، کمیسیون 5 سنتی از یک میلیون و نهصد هزار بشکه نفت دارد، پس نمی دانم این چه کفش های پینه بسته ایست که او به پا دارد ؟؟؟؟!!!!!

هان فهمیدم او نام و نشانی از علی علیه السلام دارد، میلیون ها فدایی و جان ناقابل دارد، خانه اش بجای فرش، موکت و نقشی از عرش دارد، در دل هر ایرانی باغیرت جای دارد، همچون شهدا چفیه ای بر گردن دارد، همچون جانبازان دستی ز یادگار از دشمن دارد، صدها هزار خاطره از جبهه و زندان دارد، راستی یادم رفت او کفش هایی پینه بسته همچون امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد...

شهادت یادگار امام از زندگی ساده رهبری
وظیفه خود می‌دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت می‌شدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۱۱
عمار


This picture is downloaded from "www.ashoora.ir"


شادی روح امام و شهدا صلوات...



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۸
عمار

            

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۰۶:۵۵
عمار

در روزهای دفاع مقدس اتفاقات گوناگونی رخ می‌داد که متاسفانه به برخی از آنها کمتر پرداخته شده است. یکی از این موارد که در غرب کشور بیشتر اتفاق می‌افتاد قاطره‌هایی بود که نقش به سزایی در پیشبرد عملیات‌ها و اهداف رزمندگان داشت. این خاطره در وبلاگ الوارثین منتشر شده است:

 حکایتی رو از مرحوم حاج بخشی شنیدم که می‌گفت: به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم. در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. ما رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم. یکی از اونها کم بود. سراغش رو گرفتیم و گفتند: صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد. با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد می‌شد و با منظره عجیبی مواجه شدیم. دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته و با علاقه‌ای خاص دارد اون رو شستشو می‌ده و با این حیوان داره حرف می‌زنه. به شوخی گفتم: بابا چی کار می‌کنی؟ رهاش کن کار داریم. داری لوسش می‌کنی.

 اون روستایی با صفا در جواب ما گفت: حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است، او انتخاب شده. اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی می‌گفت: این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد. گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین، یا به قول رزمندگان لشگر گردان قاطریزه. این گردان وظیفه‌اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود. خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می‌گفتند. رزمندگان این گردان آدم‌های ورزیده ای بودند. آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می‌کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می‌خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می‌کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند. و شاید سخترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند.

این عکس مربوط به عملیات بیت المقدس ۶ است که در اواخر اردیبهشت ماه ۶۷ در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد. در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده می‌شود که روی مرکب بسته شده است. شاید ساعت‌ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید. این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می‌کنند چه حالی داشتند. اگر من بودم پشت سرشون یک دل سیر گریه کرده بودم و می‌خوندم:

 ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود

 آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود

 من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد.

 

منبع : خبرگزاری فارس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی

در روایات اسلامی در رابطه با موضوع نیکی کردن این طور آمده است: «لِکُلِّ بِرٍّ بِرٍّ» یعنی برای هر نیکی در عالم، نیکی برتری وجود دارد؛ جهاد و شهادت فی سبیل‌الله مافوق تمام نیکی‌هاست و آن قدر باب مهمی است که خداوند فرمود: «فَتَحَلّی لِخاصَّةِ أولیائه» به این معنا که خداوند باب شهادت را فقط برای بندگان خاص خودش باز کرده است.

 

 

شهادت اوج بندگی انسان است و تمام حضرات معصومین (ع) و حتی وجود مقدس صاحب‌الزمان (ع) به وسیله شهادت به محضر خدا رسیدند؛ و زمانی که قسّیسّین حضرت حق، محضر امام زمان (ع) را درک می‌کنند در رکاب ایشان به شهادت می‌رسند.

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۵
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

 شهید طلبه «علی مؤمنی»

تنها پسر خانواده مؤمنی بود؛ مادرش بعد از کلی نذر و نیاز و توسل به امامزاده‌های ایلام، علی را از خداوند گرفت؛ آن هم در ماه مبارک رمضان و شب شهادت حضرت علی(ع). علی تنها برادر و نورچشمی ۵ خواهر بود تا اینکه در یازده سالگی رفت پی طلبگی و در ۱۵ سالگی به شهادت رسید؛ جالب اینجاست که پیکر شهید طلبه «علی مؤمنی» بعد از ۱۵ سال با توسل مادر علی به حضرت ابوالفضل(ع) به آغوش مادرش بازگشت.


«جعفر نظری» طی گفت‌وگویی نخستین طلبه شهید منطقه دهلران را روایت می‌کند...

 

 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

داستان جالب برای طلبه ها

در یکی از روزهایی که  جبهه دار خوین بودیم، اوایل سال شصت را می‌گویم، قبل از اینکه عملیات  ثامن‌الائمه (ع) را انجام دهیم، آقا مصطفی ردانی‌پور گفت: بیا برویم سری به آقا عبدالله بزنیم. آن زمان آقا عبدالله میثمی در یاسوج بودند. یک وانت  برداشتیم و راهی شدیم.



 




 


 

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۰
عمار

سرتیپ امیر طاعتی از همرزمان شهید شیرودی نقل می کند که شهادت شهید شیرودی یک روندی داشت و این روند از شهادت شهید کشوری شروع شد. وقتی که شهید کشوری پیکرش سوخت و شهید شد، ما به همراه شهید شیرودی به آنجا رفتیم. شهید شیرودی در کنار پیکر سوخته ی شهید کشوری می گفت: "من بدون تو چگونه زندگی کنم، چرا مرا تنها گذاشتی، تو مرشد و الگوی من بودی."

از همان زمان بود که شهید شیرودی شروع به شهید شدن کرد. در واقع او همیشه آماده ی شهادت بود و به گونه ای عملیات می کرد که همه از او می ترسیدند و به تعبیر حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی او مالک اشتر زمان بود.

مقام معظم رهبری در مورد او می گوید: "او تنها نظامی ای بود که در نماز به او اقتدا کردم". در واقع شهید شیرودی یک عارف وارسته بود و همواره می گفت: "من وهمرزمانم برای اسلام می جنگیم نه چیز دیگر".

بسیاری از صاحبنظران جنگ‌های هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند چنان که شهید فلاحی می‌گوید: "او غیرممکن را ممکن ساخت و کسی بود که وقتی خبر شهادتش رابه امام(ره) دادم یک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام در مورد همه شهدا می گفت خدا آنها را بیامرزد ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است."

او با بیش از ۲۵۰۰ ساعت بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله بر هلیکوپترش باز هم سرسختانه جنگید.

وی بارها هنگام پرواز می گفت: وقتی که پرواز می کنم حالتی دارم همانند یک نفرعاشق که به طرف معشوق خود می رود. هرلحظه فکر می کنم که به معشوق خودم نزدیک تر می شوم و به آن آرزوی قلبی که دارم می رسم ولی وقتی برمی گردم هرچند که پروازم موفقیت آمیزبوده باشد باز مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز آنطوریکه باید خالص نشدم تا مورد قبول دعوت خدا قرار بگیرم.

آخرین عرصه ی عشق بازی او عملیات بازی دراز بود. او که در آغاز جنگ درجه ستوانیاری داشت به خاطر شجاعت و رشادت هایی که در طول جنگ از خود نشان داده بود ظرف هفت ماه به درجه ستوان سومی، ستوان دومی و ستوان اولی و بالاخره به درجه سروانی ارتقا یافت. پیوسته بر پشتیبانی مردمی تاکید داشت و می گفت: "با پشتیبانی مردم و روحیه ای که به ما دادند و ایمانی که داشتیم جنگیدیم و توانستیم پیروز شویم." با همین روحیه راهی آخرین پرواز جنگی شد.

شهید شیرودی با نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین پرواز خود در هشتم اردبیهشت ۱۳۶۰در منطقه بازی دراز هنگامی که عراق لشکر ۲۵۰ تانک و پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگده روسی و فرانسوی را برای باز پس‌گیری ذهاب گسیل داشت به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله‌های تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.


فرازی از وصیت نامه شهید شیرودی با صدای شهاب حسینی | دانلود فیلم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۱۵
عمار