ما مردمان متدینی بودیم...
ذره ای طاقت نگاه نامحرم به ناموسمان را نداشتیم!
نمیدانیم چطور شد که ناگهان...
شلوار لی را برایمان فرستادند...
اول زیاد هم بد نبود!!!
بعد شد آفت غیرت و حیا!!!
پسرانه اش از بالا کوتاه شد!!!
و...
دخترانه اش از پایین!!!
چادر شد...
مانتو های بلند...
مانتو ها ذره ذره آب رفت!!!
حالا دیگر باید آن را بلوز نامید!!!
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنل شده!!!
یا آنقدر نازک که...
بودنش طعنه ایست به نبودنش!!!
حالا که دیگر شلوار جایش را به ساپورت داده!!!
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!!!
مانده ام فردا فرزندان این نسل هنوز هم...
"مادر" را...
اسوه پاکی...
و...
"پدر" را...
مظهر مردانگی میدانند!!!
کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند...
و...
زنان ٬ شوکت زن بودنشان را...
کاش مردان همیشه مرد باشند...
و...
زنان همیشه زن..
پنجم خرداد ماه سالروز شهادت مردی است از جنس لالههای آسمانی. در گرامیداشت سی و دومین سالگرد شهادت سردار شهید “عبدالرضا حسینی بای” و عروج ملکوتیش، زندگی سراسر عزت و افتخارش را مرور میکنیم:
سید عبدالرضا
حسینی بای فرزند سید یدالله در اسفند ماه ۱۳۴۱ در شهر آزادشهر به دنیا آمد.
پس از دوران کودکی برای کسب علم و دانش به دبستان راه یافت و تحصیلات خود
را در مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه به اتمام رساند. او در خانوادهای
متمکن و خیر پرورش یافت. در سنین نوجوانی با انقلاب آشنا شد و بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی در واحد بسیج ثبت نام کرد. زمانی که عضو بسیج بود به
امور زراعت نیز اشتغال داشت. یکسال بعد از عضویتش در بسیج به عضویت سپاه
پذیرفته شد.
دوستانش از او به عنوان فردی شجاع، مهربان و صبور یاد
میکنند. بعد از اتمام تحصیلاتش تصمیم گرفت به دفاع از مرزهای دینی و میهنی
بپردازد. در یکی از عملیاتها که به هنگام شب انجام شد، وی موفق به اسارت
گرفتن یک افسر عراقی شد. کیفیت دستگیری افسر عراقی این گونه بود که افسر
عراقی برای کسب اخبار و اطلاعات به خطوط ایرانیها نزدیک شده بود که به
اسارت درآمد. وقتی هوا روشن شد به افسر عراقی گفته شد “تو را این نوجوان
دستگیر کرده است؟” افسر عراقی با دو دست بر سر خودش زد و ناباورانه به او
نگاه کرد.
سید عبدالرضا حسینی بای ورزشکار رشته رزمی بود و اوقات
فراغتش را به ورزش اختصاص میداد. ارتباط او با سپاه و میادین جنگ همچنان
ادامه داشت تا اینکه در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس و
آزادسازی خرمشهر با سمت فرماندهی گردان به درجه رفیع شهادت نائل شد.
در عجبم از رهبری که می گویند 95 میلیارد دلار دارایی دارد، کلکسیون های رنگ و وارنگ از هر نوع دارد، 170 عصای آنتیک دسته طلا دارد، بجای نان و پنیر در صبحانه اش خاویار رشت دارد، بجای بیت چندین و چند ویلا در شمال دارد، عباهایی به قیمت 400 هزار دلار دارد، هواپیمای 330 برای جابجایی اسب هایش دارد، باغ ملک آباد به مساحت 10 هزار متر در مشهد دارد، کمیسیون 5 سنتی از یک میلیون و نهصد هزار بشکه نفت دارد، پس نمی دانم این چه کفش های پینه بسته ایست که او به پا دارد ؟؟؟؟!!!!!
هان فهمیدم او نام و نشانی از علی علیه السلام دارد، میلیون ها فدایی و جان ناقابل دارد، خانه اش بجای فرش، موکت و نقشی از عرش دارد، در دل هر ایرانی باغیرت جای دارد، همچون شهدا چفیه ای بر گردن دارد، همچون جانبازان دستی ز یادگار از دشمن دارد، صدها هزار خاطره از جبهه و زندان دارد، راستی یادم رفت او کفش هایی پینه بسته همچون امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد...
شهادت یادگار امام از زندگی ساده رهبری
وظیفه خود میدانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیتالله خامنهای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت میشدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.