زندگی نامه :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی نامه» ثبت شده است

درباره مردی که رؤیاهایش صادق بود و نفسش حق
هنوز هم زمزمه صدایش در مدرسه فیلسوف الدوله و سپهسالار قدیم شنیده می
شود، هنوز هم خیلی‎‎‎ها به پیروی از او برای خواندن زیارت عاشورا، اربعین میگیرند، هنوز هم خیلی‎‎‎ها مسجد امینالدوله بازار را به نام او میشناسند و هنوز هم شاگردانش همدیگر را «داداش جون» خطاب میکنند و بعد هم اشک در چشمانشان حلقه میزند.

به گزارش «تابناک»، حالا روز
‎‎ها گذشته اند از رحلت جانسوز آیتالله عبدالکریم حقشناس، ولی هنوز هم بسیاری دل به سیر و سلوکی سپردهاند که او به آنها آموخته است.
گزارش زیر نگاهی گذراست به زندگی آن بزرگوار به زبان خودش که هفته نامه پنجره آن را روایت کرده است:






«مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به
خوبی قرآن و مفاتیح را میخواند و حتی آیات مبارکه قرآن را میان کلمات دیگر تشخیص میداد. این را به خوابی که از امیرالمؤمنین(ع) دیده بود، مربوط میدانست. در آن رؤیا ایشان امام(ع) را دیده بود که به او دو قرص نان میدهد؛ یکی از آن‎‎‎ها را شیطان میدزدد، اما او موفق میشود که دیگری را بخورد. پس از این که صبح از خواب برخاسته بود، دیگر میتوانست قرآن را بشناسد و بخواند.»

آیت
الله حاج میرزا عبدالکریم حقشناس تهرانی، در سال 1298 شمسی در خانوادهای متدین در خیابان عینالدوله تهران (ایران کنونی) متولد شد. نام پدرش علی بود و نشانان صفاکیش. او سال‎‎‎ها بعد نام خانوادگیاش را برای رفع مشکل سربازی به حقشناس تغییر داد. پدرش یکی از صاحبمنصبان فرمانداری تهران بود و به همین دلیل به علیخان شهرت داشت، ولی او در همان دوران طفولیت عبدالکریم فوت کرد و سرپرستی بچه‎‎‎ها بر دوش مادر افتاد. مادر هم تا سن 15 سالگی عبدالکریم زنده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۲۲:۱۰
عمار