جنگ نرم :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ نرم» ثبت شده است

در روزهای دفاع مقدس اتفاقات گوناگونی رخ می‌داد که متاسفانه به برخی از آنها کمتر پرداخته شده است. یکی از این موارد که در غرب کشور بیشتر اتفاق می‌افتاد قاطره‌هایی بود که نقش به سزایی در پیشبرد عملیات‌ها و اهداف رزمندگان داشت. این خاطره در وبلاگ الوارثین منتشر شده است:

 حکایتی رو از مرحوم حاج بخشی شنیدم که می‌گفت: به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم. در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. ما رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم. یکی از اونها کم بود. سراغش رو گرفتیم و گفتند: صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد. با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد می‌شد و با منظره عجیبی مواجه شدیم. دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته و با علاقه‌ای خاص دارد اون رو شستشو می‌ده و با این حیوان داره حرف می‌زنه. به شوخی گفتم: بابا چی کار می‌کنی؟ رهاش کن کار داریم. داری لوسش می‌کنی.

 اون روستایی با صفا در جواب ما گفت: حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است، او انتخاب شده. اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی می‌گفت: این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد. گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین، یا به قول رزمندگان لشگر گردان قاطریزه. این گردان وظیفه‌اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود. خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می‌گفتند. رزمندگان این گردان آدم‌های ورزیده ای بودند. آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می‌کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می‌خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می‌کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند. و شاید سخترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند.

این عکس مربوط به عملیات بیت المقدس ۶ است که در اواخر اردیبهشت ماه ۶۷ در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد. در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده می‌شود که روی مرکب بسته شده است. شاید ساعت‌ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید. این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می‌کنند چه حالی داشتند. اگر من بودم پشت سرشون یک دل سیر گریه کرده بودم و می‌خوندم:

 ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود

 آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود

 من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد.

 

منبع : خبرگزاری فارس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار


آی فرمانده ... صدایم را می شنوی ! حاجی ... همانطور که خامنه ای با خمینی در یک آه تفاوت دارند ، ما بچه های خامنه ای نیز آه مان بلند است ولی صدایمان را کسی نمی شنود !!!

آقا! همه امید ما شمایی ... به این سربازانت نظری کن ...      

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۴۹
عمار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۰۷:۲۶
عمار

رهبر انقلاب در تحلیلی جامع، شاخصه های ناتوی فرهنگی را به صورت ذیل بیان فرمودند:
1: ایجاد اختلاف وتفرقه در میان ملت ایران وجهان اسلام
2: جلوگیری از الگو شدن ایران در جهان اسلام ومنطقه
3: مرعوب ومنکوب کردن مسئولین ومقامات تصمیم گیرنده
4: دامن زدن به مسائل وحساسیت های قومی ومذهبی
5: القاء ناکارآمدی نظام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۰۷:۲۲
عمار
شهادت و که خدا سفارشی میده ، من هنوز خیلی دورم ، یعنی میشه دسته جمعی شهید بشیم ، شب عملیات همدیگرو بغل کنیم و از هم حلالیت بگیریم و آخرین ساعاتمون تو دنیا باشه و از هم خداحافظی کنیم.... چند ساعت بعد شهادت... خدایا تو میدونی تو دلمون چه خبره ، خودت دلامون و آماده کن ...

افسران - همچین شبی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۰۷:۲۰
عمار