راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

 شهید طلبه «علی مؤمنی»

تنها پسر خانواده مؤمنی بود؛ مادرش بعد از کلی نذر و نیاز و توسل به امامزاده‌های ایلام، علی را از خداوند گرفت؛ آن هم در ماه مبارک رمضان و شب شهادت حضرت علی(ع). علی تنها برادر و نورچشمی ۵ خواهر بود تا اینکه در یازده سالگی رفت پی طلبگی و در ۱۵ سالگی به شهادت رسید؛ جالب اینجاست که پیکر شهید طلبه «علی مؤمنی» بعد از ۱۵ سال با توسل مادر علی به حضرت ابوالفضل(ع) به آغوش مادرش بازگشت.


«جعفر نظری» طی گفت‌وگویی نخستین طلبه شهید منطقه دهلران را روایت می‌کند...

 

 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار
در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.
 


یک روحانی با آن همه دغدغه‌هایی که پیرامون مباحث حوزوی و تبلیغی خویش دارد، در محیط خانه هنگام مواجهه با کودک خویش، تمام خستگی‌های روزمره خود را فراموش می‌کند و سعی می‌کند همگام با همسرش در امر تربیت فرزند خویش کوشا باشد.
 
سلامتی همه طلبه های زحمت کش صلوات...
۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۲۳:۴۶
عمار

افسران - سفارشات آقا مجتبی برای ماه رمضان


دیگر چیزی از ماه شعبان، ماه پیامبر(ص) باقی نمانده است و مؤمنان می‌روند تا به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان درآیند. ماهی که پیامبر(ص) در آن خطبه مشهورش درباره آن می‌فرماید: «ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است، ماهی که از همه ماه‌ها ارزشمندتر و با فضیلت‌تر است، روزهایش ارزشمندترین روزهاست و شب‌هایش با فضیلت‌ترین شب‌هاست و ساعت‌هایش از همه ساعت‌ها ارزشمند‌تر و ارجمندتر است...».

اما ماه رمضان امسال با همه شور و حلاوت روحانیش برای تهرانی‌ها غمی در دل نهفته دارد و آن خلأ بزم‌های معرفت و اخلاق دو استاد مبرز فقید آیت‌الله خوشوقت و آیت‌الله آقامجتبی تهرانی است. در آستانه ماه مبارک رمضان، بخشی از بیانات آیت‌الله تهرانی درباره فضیلت ماه رمضان منتشر می‌شود:

۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۸
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

داستان جالب برای طلبه ها

در یکی از روزهایی که  جبهه دار خوین بودیم، اوایل سال شصت را می‌گویم، قبل از اینکه عملیات  ثامن‌الائمه (ع) را انجام دهیم، آقا مصطفی ردانی‌پور گفت: بیا برویم سری به آقا عبدالله بزنیم. آن زمان آقا عبدالله میثمی در یاسوج بودند. یک وانت  برداشتیم و راهی شدیم.



 




 


 

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۰
عمار
 

 سال‌های 54 که من از زندان آزاد شدم... تا از درِ زندان آمدم بیرون داخل خیابان، با تلفن اول با خانه آقای بهشتی تماس گرفتم. ایشان گفت تو کجایی؟ گفتم آزاد شدم! خیلی تعجب کرد چون هیچکس انتظار نداشت، خود من هم انتظار نداشتم آن وقت آزاد بشوم!

ساجد_ خاطره اول: در سال 1340 و 41 بود... ایشان (مرحوم شهید بهشتی) یک کلاسی درست کرد در قم و از 30 نفر دعوت کرد که یکی از آن 30 نفر من بودم که ما برویم توی این کلاس و درس‌های جدید از جمله زبان و مقداری علوم فرا بگیریم... من بودم، آقای هاشمی رفسنجانی بود، آقای مرحوم ربانی شیرازی بود. آقای مصباح یزدی (بودند) که خیلی هم از آقای مصباح خوش‌شان می‌آمد. خودِ ایشان تصریح کردند و گفتند از این آقای مصباح و آدم‌های مثل مصباح خیلی خوشم می‌آید. از آدم‌های ملایم و آرام و تودار خیلی ایشان خوشش می‌آمد و ضمناً پرکار!

... ایشان این کلاس را درست کردند و از 30 نفر دعوت کرده بودند. ما رفتیم. ایشان در آن جلسۀ اول خودشان شرکت کردند و گفتند ما فکر می‌کردیم که آقایان احتیاج دارند به اینکه یک زبان بیگانه را حداقل بدانند و ما این را برای شما فراهم می‌کنیم. این زبان را شما باید بگیرید... البته من کم شرکت کردم. 8-7 جلسه‌ای رفتم اما بعضی برادرهای ما در همان جلسه‌ها انگلیسی یاد گرفتند. اصلا از داخل همان کلاس، انگلیسی‌دان شدند. من چون کارم زیاد بود و خیلی کلاس برایم جاذبه‌ای نداشت، یعنی آن مقدار زبانی که که آن‌جا آن روزها درس می‌دادند قبلا خوانده بودم و بلد بودم، هم آن کتاب‌هایی که می ‍‌دادند من غالبا دیده بودم، کلاس برایم جذابیتی نداشت.

بعضی رفقای ما آنقدر برایشان آن کتاب و جلسه جذاب و جالب بود که ادامه دادند و خیلی بیشتر از آنی که بنده آن روزها بلد بودم، این‌ها بعداً از کلاس یاد گرفتند. خود ایشان هم در اولین جلسه کلاس شرکت کرد و یک معلم انگلیسی برای ما معین کرد. اول قرار بود انگلیسی را خود ایشان درس بدهد بعد ایشان دیگر خودش نمی‌رسید، یک دبیر دیگر گذاشت آنجا و یک دبیر هم برای علوم... عده‌ای از فصلای معروف و بنام آنجا بودند و شرکت می‌کردند. به هر حال این یکی از آن کارهای آقای بهشتی بود. ببینید این کار هدفش چه می‌تواند باشد؟!

خاطره دوم. سال‌های 54 که من از زندان آزاد شدم... تا از درِ زندان آمدم بیرون داخل خیابان، با تلفن اول با خانه آقای بهشتی تماس گرفتم. ایشان گفت تو کجایی؟ گفتم آزاد شدم! خیلی تعجب کرد چون هیچکس انتظار نداشت، خود من هم انتظار نداشتم آن وقت آزاد بشوم! فکر می‌کردم که سال‌ها در زندان خواهم ماند! ایشان گفت کی می‌آیی؟ گفتم الان جایی هم ندارم! لباس هم نداشتم!... اواخر تابستان بود و یک عبای زمستانی کلفت هم دوشم بود. رفتم منزل ایشان! خلاصه یادم هست آن شب با ریش کوتاه، ریش زدۀ کوتاه (به آنجا رفتم).

خاطره سوم. به نظر من اولین کسی که صریحاً در مقابل تخطی از خط امام و خط اسلام واقعی و انحراف از اسلام فقاهت و تعبد، صریحاً اظهار نظر کرد و ایستاد و به طور قاطع آن انحراف‎ها را رد کرد، شهید بهشتی بود. چند ماهی بیشتر از انقلاب نگذشته بود که یک شخصی در یک سخنرانی و گفتاری، اعلام کرد که اسلام نه مفید است، نه ممکن است و نه ضروری!... مرحوم شهید بهشتی در مقابل این حرف که خیلی هم شاید انعکاس نداشت، ایستاد! سخنرانی کرد. این را شکافت و ثابت کرد که نه خیر، (اسلام) هم مفید است و هم ضروری است و هم پیاده کردن آن ممکن است. از همان روزها بود که علیه مرحوم شهید بهشتی، غوغاها و سر و صداها و شایعه‌ها شروع شد.

خاطرات فوق برگ‎‌هایی از کتاب «به آسمان نگاه کن» است که با مناسبت سالروز هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و جمعی از یارانش منتشر می‌شود. این کتاب شامل خاطرات رهبر انقلاب از شهدای انقلاب و دفاع مقدس است که به همت هادی شیرازی نگارش یافته و توسط مؤسسه شهید احمد کاظمی و بنیاد فرهنگی شهید شیرازی راهی بازار نشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۰۷:۱۵
عمار

براى کسانى که خارج از دنیاى طلبگى زندگى مى‏‌کنند، همیشه این سؤال وجود دارد که شغلِ طلبه‏‌ ها چیست؟ آنان براى گذران زندگى، چکار مى‏‌کنند؟ از چه طریقى هزینه‏‌هاى زندگی ‏شان را مى‏‌پردازد؟ طلبگى، یک شغلِ تمام وقت است. یک شغلِ سخت که با کار و تلاش و صبر و تحملِ بسیار زیاد همراه است. شغلى که بر روى همه زندگىِ شما تأثیر مى‏‌گذارد و آن را تحتِ تأثیر قرار مى‏‌دهد. شغلى که نیازى به اداره و میز ندارد، بلکه حتى هنگام قدم زدن در خیابان هم به دنبالِ شماست.



در این رویکرد شغلِ طلبه‏‌ ها، تحقیق و پژوهش در حوزه علومِ دینى است. طلبه‏‌ ها، متخصصان و پژوهشگرانِ حوزه علومِ دینى مى‏شوند. از همین طریق، آنان سؤالات و نیاز‌ها و مواردِ شرعىِ دیگران را حل و فصل می کنند. پاسخ به سؤالاتِ دینى و مسائلِ شرعى، آدابِ تولدِ فرزند (مثل اذان گفتن در گوش) و از دنیا رفتن (مثل تلقین) بر طرف کردنِ شبهات، پیش نماز بودن و خواندنِ نماز، آموزشِ مسائلِ دینى و اعتقادى، راهنمایى در معرفىِ سبکِ زندگىِ اسلامى و…

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۰۱:۰۴
عمار

برای شهید شیخ حسن شحاته و دیگر شهدای مظلوم فاجعه نیمه شعبان مصر.

 

آقا سلام
امسال هم جشن ولادتت را همچون سالها و قرنهای گذشته در نبود شما، با خیال راحت، با شادی، پایکوبی، شیرینی و شربت و بعضی جاها هم با چاشنی حرکات موزون (خیلی ببخشید، همان رقص خودمان) برگزار کردیم.

نیامدی آقا؟!
خیلی دیر کردی!
طلبکار نیستم آقا!
هزینه کردیم.
شیرینی ای که به مناسبت مولد شما به بالاترین قیمت می رسد، خریدیم و بین گرسنگان! پخش کردیم.
شربت را که نگو.
همه سال، کارخانه های ... و ... خیلی منتظرند. حتی بیشتر از خلق الله!
بله آقا. آنها از همه بیشتر منتظرند تا مولد شما برسد و همه آنچه را نام شربت بر آن نهاده اند، از انبارهای سال خویش خالی کرده و با رشد قیمت این روزها، هر روز بیشتر از دیروز، آب کنند.
و ما نیز آن قدر به قابلمه شربت آب بستیم و شکر، که فقط رنگ زردی – حتی کمرنگ تر از زردی رخسار خودمان – باقی ماند.
عیبی که ندارد آقا؟!
هر چه باشد نیتمان دادن شیرینی و شربت به مناسبت مولد شما بود!




آقا راستش را بخواهی، امسال جشن کمی کمرنگ تر از سال های قبل بود.
خب معلومه آقا. فشار اقتصادی.
آقاجان خودتان که بهتر از نمودار لحظه ای قیمت ها خبر دارید!
دلار ده درصد بالا برود، قیمتها سی درصد رشد می کنند. دلار 50 درصد هم پایین بیاید، قیمتها باز چند درصدی رشد می کنند. رشدی فزاینده تر از کودکان دربدر شیرخشک!
و ما شده ایم شیعیان دلاری!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۰۰:۱۸
عمار
بسیاری از جوانان پاک نهاد و خالص شیعه، عشق به شهادت را در سینه دارند و دعای قنوتشان "اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک" است اما حقیقت آن است که بنا به فرموده شهید بهشتی " بهشت را به بها دهند و به بهانه ندهند" و همان گونه که سید شهیدان اهل قلم "مرتضی آوینی" فرموده اند:"شهادت تنها مزد خوبان است". دستیابی به امتیازی الهی چون شهادت، یقینا بی زحمت و سختی میسر نخواهد شد. فرزندان انقلاب اسلامی، در کوه های غرب کشور و بیابان های سوزان جنوب، عشق خود به شهادت را به رخ آسمانیان کشیدند و هر آن کس که لیاقت بیشتری یافت، به مراد دل خود رسید.
در عکسی که می بینید، جوانی بسیجی، با پیشانی بند "عاشقان شهادت" مجالی برای استراحت یافته و پس از آن که در سینه خاکریز، سنگری کوچک برای خود کنده، دقایقی آرام گرفته است.


آری برادر! این گونه در تمنای شهادت باید زیست.

 

افسران - "عاشقان شهادت"

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۴
عمار

افسران - ماهنوز هم پات وایسادیم حاج سعید... 

شاعرمیگه:


ولی ایستادن فقط کار ماست


ماکه قصمون قصه خواب نیست


بیادل به دریا بزن شک نکن


سرانجام این رود مرداب نیست...

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۵
عمار

 

 


فروتن بود و ساده زندگی می‏کرد؛ مثل همه مردم عادی ایران، بدون هیچ مراقب و نگهبانی توی شهر رفت و آمد می‏کرد. مردم تصور می‏کردند این مردی که می‏بینند رییس جمهور نیست. شاید کسی است که شبیه رییس جمهور است!

 
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۳
عمار