سیلی امام به لات قمی
پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۳۵ ب.ظ
توی فیضیه حجره گرفت. آسید بها* دوست صمیمی اش می گفت: لات بی سر و پایی بود که هر روز شراب می خورد و با مستی می آمد فیضیه و چشمش را می بست و دهانش را باز می کرد و هر فحش و ناسزایی که بلد بود نثار طلبه ها می کرد و می رفت شکآیت هم فایده نداشت چون زورگیری می کرد و با آژان ها تقسیم می کرد…
همین که از دالان صدایش می آمد طلبه ها نیم ساعت خودشان را توی حجراتشان حبس می کردند، تا فحشش تمام شود و برود.
آسید روح الله تازه آمده بود فیضیه. وقتی صدای عربده کش لات همیشه مست از دالان مدرسه آمد طلبه ها کتاب هایشان را برداشتند و به طرف حجره هایشان رفتند ولی او ایستاد بداند چه شده و این کیست که فحش می دهد؟!
او که مدت ها بود طلبه ندیده بود تا فحشش دهد، رفت تا دهانش را باز کند اما با کشیده سنگین آسید روح الله دور خودش چرخید و افتاد توی حوض و هوش پریده اش برگشت.
مدتی با تحیر در چشم سید تازه وارد نگاه کرد و دیگر نیامد. آسید بها به روح الله گفته بود اگر می دانستیم با یک کشیده حل می شود همان اول زده بودیم.
۹۱/۱۱/۱۲
خدا قوت
خیلی جالب بود ...