مبادا مزار شهیدان ، بقیع شهرمان شود! :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

مبادا مزار شهیدان ، بقیع شهرمان شود!

يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۴ ب.ظ

خدایا دلم گرفته است از همه آنانی که از ترس تاول‏ های دستم از من فرار می ‏کنند و می ‏ترسند روزی بترکد و بوی خردل همه جا را فرا گیرد ؛
از همه آنانی که از پوست سوخته صورتم می ‏هراسند
و از سر تأسف می ‏پرسند...
« ببخشید ، پوستتان مادرزادی این ‏جوری شده » و باز مرا راهی و‏الفجر 8 می‏کنند ؛

آن هنگام که فاو آخرین نفس‏ هایش را می ‏کشید و شیمیایی می ‏شد.
وقتی که از عباس می ‏پرسم دست ‏هایت را کجا به امانت سپرده‏ای می‏ گوید :
« به عملداری مولا دادم » و بعد می‏ خندد...


ولی نمی‏ دانم چرا او را که می ‏بینند از او می ‏پرسند :
« برادر شما تصادف کرده‏ اید » یا اینکه می‏ دانند دست‏ هایش بال‏ های پروازش است و
می ‏دانند دست ‏هایش بهای آزادی آنها بوده است...


دلم می‏ گیرد از تمام آنهایی که محمد را می ‏بینند بر ویلچر نشسته ، نچ نچی می ‏کنند و با گفتن « طفلکی » عمق تأسف خویش را ابراز می ‏کنند
و وقتی همسرش را می‏ بینند که او را بر ویلچر هل می ‏دهد می‏ گویند « خدا صبرتان بدهد » ، ولی نمی ‏دانند محمد یک عمر شرمنده همسرش است. او تمام هستی‏ اش را به اسلام سپرد ...


دلم می‏ خواهد همه بدانند من قلبم را در میان رمل‏ های فکه به یادگار گذاشتم و روحم را بر روی سیم خار‏دارهای میدان‏های مین شلمچه معبر عبور رزمندگان کردم ، دست ‏هایم را در کنار فرات به ودیعه سپردم تا روزی بال پروازم شوند و چشم‏ هایم را ،
آن ‏گاه که به شهیدی که با نگاه آخرینش خنده می ‏کرد و ماندگان را تا ابد شرمنده می‏ کرد می‏ نگریستم ، فراموش کردم ...


پاهایم را در جاده کربلا هنگامی که می ‏رفتم تا خونم را هدیه کنم و راهش باز شود از دست دادم .
تمام وجودم را در مرصاد از زیر تانک‏ ها بیرون کشیدم ، هنوز رد شنی ‏اش بر صورتم باقی است.
از والفجر8 جگرم می ‏سوزد...


هنوز صدای حاج همت در درونم می‏ پیچد ؛ او قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است.
وقتی کنار هور بوسه بر سجده ‏گاه شهیدی زدم بغض نی‏ ها شکست و هورالهویزه در غم آلاله ‏ها خون گریه کرد...

 

دلم می‏ گیرد از تمام کسانی که هنوز به دنبال میدان شاه هستند و از خیابان فرح سراغ می ‏گیرند.
دلم می‏ گیرد از آنانی که به جای نام شهید کوچه‏ هایشان را با نام دیگری می ‏خوانند .
باور کنید نام آنان برکت دارد. سردارانمان کم نیستند ، حتی اگر تمام تهران را با نام آنان بخوانیم...


از روزی که از کنار شهیدان جدا شدیم و اسیر این زمین خاکی شدیم، هر سال دعای
« اللهم فک کل اسیر» را می‏خوانیم تا شاید بند های اسارت ما نیز گسسته شود...

خدایا !
تپش قلب من از خون آنان است ،
مگذار من نیز در زیر دوش صحت و عافیت از گذشته خویش توبه کنم . مگذار که عشق سنگسار شود و ایثار.

خدایا !
مگذار از اینجا جاده‏ای به دل کوفه باز شود و علی تنها بماند ،

مگذار مزار شهیدانمان بقیع شهرمان شود و هیچ زائری نداشته باشد...

زینب قیامتیون

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۱۲
عمار

نظرات  (۳)

علیک السلام

ممنون و سپاسگزار

لینک شدید

پیروز باشید
۱۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۰ ظهور نزدیک است
سلام وبلاگ زیبایی دارین اگه مایل به تبادل لینک هستید بهم پیام بدین ممنون
ظهور نزدیک است-بانک مقالات مهدویت : amir0007.blogfa.com
راستی اگه براتون مقدوره بنر وبلاگمو بدم برام تو وبلاگتون قرار بدین ممنون می شم
ممتظر جوابتون هستم
اینم بنر وبلاگم خوش حال می شم قرار بدین)فقط کافیه این کد رو هر کجای وبلاگتون که می خواین کپی کنید)
بازم ممنونم












با سلام

از شما همرزم گرامی درخواست می شود تا با نشان دادن عمق ارادت و پیروی تان از امام عصر، حضرت صاحب الزمان (عج) با امضا ذیل بیعت نامه با آن امام عزیز، همنوا و همدل با یاران حماسه آفرین سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در این حرکت عظیم به خیل سپاهیان مهدی فاطمه (عج) بپیوندید.

در انتظار حضور و عزم جزم شما هستیم.

یا مهدی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">