به جانبازان می رسند یا نمی رسند؟
سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۵ ب.ظ
نکند عاقبت الامر سرافکنده شویم...
پایگاه خبری انصارحزب الله:پاى صحبتهاى جانبازان که مىنشینى، حرفهایى شاید تلخ اما به غایت صادقانه مىشنوى. آخر زخم این قشر، بخیهبردار نیست .دیدنى نیست. لمس کردنى نیست. جانبازان اگر مىنالند، به نالهشان و گاه زخم زبانشان باید حق داد. فریاد این عزیزان چیزى جداى از داد و بیداد غریبهها و بریدههاست.
محرمترینها به اسلام و انقلاب همین جانبازانند که تا لب چشمه رفتند اما چون در فراق یاران خود؛ شهیدان برگشتند، احساس مىکنند لب تشنه برگشتهاند. براى جانبازان هر نفسى که مىرود راستش نه ممد حیات است و نه مرفه ذات .این را مىتوان از خس خس سینههاى خالى از کینهشان فهمید. چه داغى از این بالاتر که براى نفس کشیدن هم باید زجر کشید و براى زنده ماندن، هزینهاى سختتر از مرگ پرداخت.
***
در این سالیان شمارى از جانبازان بعد از تحمل تالمات شدید و دردهاى مزمن و سرفههاى بلند، پرستووار تا دیار یار کوچیدند و به دوستان شهید خود پیوستند. چه بسیار شیمیایى و قطع نخاعى که دیگر در میان ما نیستند و ما مىتوانستیم لااقل با این عزیزان، مهربانتر باشیم. کج سلیقگى است اگر به خاطر چند انتقاد، گمان کنیم فلان جانباز یا بهمان ایثارگر از دایره اصحاب انقلاب خارج شده، و کافى است ما براى لحظهاى خود را جاى جانبازان و یا خانوادههاى عزیزشان بگذاریم تا بدانیم چگونه با درد، دست و پنجه نرم مىکنند.
***
صحبت بر سر اینکه بنیاد، هواى جانبازان را دارد یا ندارد، بحثى کشدار و ملال آور شده است، بدیهى است که اگر میزان در خدمت به این عزیزان رشادتهاى ایشان در زمان جبهه و جنگ باشد، هیچ متاع دنیوى، جبران ایثار جانبازان را نمىکند اما از وراى نالهها و از فحواى گلایههاى جانبازان مىتوان این را فهمید که بالاخره بخشى از کار، لنگ مىزند .حالا شما شاید تمام تقصیر بر گردن بنیاد هم نباشد و کل مجموعه دستگاههاى دولتى در این باره باید پاسخگو باشند. به راستى دیدن حتى یک جانباز و مشاهده حتى یک ایثارگر، که در پیچ و خم زندگى، گرفتار آمده و روزگار برایش به سختى مىگذرد، زنگ خطرى است که باید به گوش همه ما از مردم عادى تا مسوولین رسیده باشد.
***
آخر سخن: نکند عاقبت الامر سرافکنده شویم!
محرمترینها به اسلام و انقلاب همین جانبازانند که تا لب چشمه رفتند اما چون در فراق یاران خود؛ شهیدان برگشتند، احساس مىکنند لب تشنه برگشتهاند. براى جانبازان هر نفسى که مىرود راستش نه ممد حیات است و نه مرفه ذات .این را مىتوان از خس خس سینههاى خالى از کینهشان فهمید. چه داغى از این بالاتر که براى نفس کشیدن هم باید زجر کشید و براى زنده ماندن، هزینهاى سختتر از مرگ پرداخت.
***
در این سالیان شمارى از جانبازان بعد از تحمل تالمات شدید و دردهاى مزمن و سرفههاى بلند، پرستووار تا دیار یار کوچیدند و به دوستان شهید خود پیوستند. چه بسیار شیمیایى و قطع نخاعى که دیگر در میان ما نیستند و ما مىتوانستیم لااقل با این عزیزان، مهربانتر باشیم. کج سلیقگى است اگر به خاطر چند انتقاد، گمان کنیم فلان جانباز یا بهمان ایثارگر از دایره اصحاب انقلاب خارج شده، و کافى است ما براى لحظهاى خود را جاى جانبازان و یا خانوادههاى عزیزشان بگذاریم تا بدانیم چگونه با درد، دست و پنجه نرم مىکنند.
***
صحبت بر سر اینکه بنیاد، هواى جانبازان را دارد یا ندارد، بحثى کشدار و ملال آور شده است، بدیهى است که اگر میزان در خدمت به این عزیزان رشادتهاى ایشان در زمان جبهه و جنگ باشد، هیچ متاع دنیوى، جبران ایثار جانبازان را نمىکند اما از وراى نالهها و از فحواى گلایههاى جانبازان مىتوان این را فهمید که بالاخره بخشى از کار، لنگ مىزند .حالا شما شاید تمام تقصیر بر گردن بنیاد هم نباشد و کل مجموعه دستگاههاى دولتى در این باره باید پاسخگو باشند. به راستى دیدن حتى یک جانباز و مشاهده حتى یک ایثارگر، که در پیچ و خم زندگى، گرفتار آمده و روزگار برایش به سختى مىگذرد، زنگ خطرى است که باید به گوش همه ما از مردم عادى تا مسوولین رسیده باشد.
***
آخر سخن: نکند عاقبت الامر سرافکنده شویم!
منبع:سایت خبری انصار حزب الله (یالثارات)
۹۱/۰۷/۱۱