متفرقه/شبهه205
ایران را دوست دارم. مشکلات و ضعفهایی چون تحریم نیز قابل
تحمل است، اما ضعفهایی چون فیلترینگ یا جدا کردن دختر و پسر و ...، منطقی و قابل
تحمل نیست.
اسلام را دوست دارم، ایران را دوست دارم و ...، اما فقط تاجایی که با آن چه «من» دوست میدارم منافات نداشته باشد، در واقع یعنی «فقط خودم را دوست دارم». مثل آنان که میگویند: «ما خدا را قبول داریم، اما آن گونه که خودمان میخواهیم بندگیاش را میکنیم، نه آن گونه او فرموده است» خوب این بندگی خود و بندگی نفس است و نه بندگی خدا.
بلا نسبت شما، در صدر اسلام مترفین نیز میگفتند: اگر این محمد (ص) میخواهد ما نیز مانند سایر تودههای مردم (که غالباً ضعیف بودند) به او ایمان بیاوریم، اشکالی ندارد، ولی باید این آیات را کنار گذاشته و آیاتی بیاورد که ما خوشمان بیاید و به نفع ما باشد.
در هر مملکتی نقاط ضعف و قوتی دیده میشود و هم چنین خوشایندها و ناخوشایندهایی در قوانین و یا فرهنگ آنها وجود دارد. اما مهم این است که ملاک تشخیص و داوری چیست؟ «من»، «هوای نفس»، «منافع شخصی، حزبی، گروهی یاقبیلهای» و یا «خدا» و «عقلانیت»؟!
جمهوری اسلامی ایران نه تنها از هر حیث کامل نیست، بلکه نقاط ضعف بسیاری دارد. بسیاری از این ضعفها و نقصانها اجتناب ناپذیر است و ایجاد تغییر و تحول در آنها دهها سال زیرسازی و کار میطلبد – آن هم اگر مزاحمتی نباشد - چرا که این قبیل نواقص و کاستیها حاصل چندین قرن خواب و غفلت ملّت از یک سو و بالتبع سوء استفاده، استعمار و استثمار بیگانگان از سوی دیگر می باشد و آثار سه قرن استعمار روس، انگلیس و امریکا و بیش از نیم قرن نوکری مستقیم امریکا، به این سادگی و سرعت زدوده نمیشود. ضعفها و نقصانهایی نیز وجود دارد که میتواند وجود نداشته باشد که ناشی از بیبصیرتیها، تنبلیها، سوداگریهای برخی مردم از یک سو و بی کفایتیها و اهمالهای برخی از مسئولین از سویی دیگر است. و ضعفها و نقصانهایی نیز وجود دارد که از بیرون تحمیل میشود.
اما این ضعفها در فیلترینگ یا جدا کردن دختر و پسر نیست. امریکا و فرانسه هم فیلترینگ دارند و انگلیس و ژاپن نیز جدا کردن شرایط تحصیل یا تردد با وسایل نقلیه عمومی برای دختر و پسر را بهتر دانستهاند و از نمونههای آزمایشی نیز بهترین نتایچ را گرفته و اعلام کردهاند. منتهی چون با سیاستهای کلّی و منافع اقتصادی آنان منافات دارد، به آنها عمومیّت نمیبخشند.
مضاف بر این که اگر دولت یا حکومتی سایتها یا شبکههایی را فیلتر میکند، خودش میداند که هر کس بخواهد میتواند با فیلترشکن از آنها استفاده کند، اما امکانات عمومی را در اختیار آنان قرار نمیدهد و از بیتالمال برای ترویج آنها هزینه نمیکند و در واقع با دست و امکانات خود جاده را برای ورودشان هموار اسفالت نکرده و برای مهاجمین فرش قرمز پهن نمیکند.
نمیشود گفت معنای آزادی در غرب این است که آزادند به لحاظ فرهنگی و سیاسی هر انحراف و مبتذلی را به اذهان عمومی القا کنند و معنای آزادی در کشور ما نیز باید این باشد که تمامی شرایط و امکانات را برای مسموم کردن اذهان و ایجاد انحراف توسط آنان مساعد و فراهم نماییم.
حکومتها دریافت برخی از شبکههای تلویزیونی را با مشکل مواجه میکنند. به عنوان مثال: جمهوری اسلامی ایران امکانات، بودجه و تجهیزات خود را در اختیار شبکههایی چون بیبیسی یا سیانان یا رادیو فردا و امثالهم که از یک سو هیچ قراردادی با ایران ندارند و از سوی دیگر خودشان اذعان دارند که این شبکهها بازوی سیاسی و جاسوسی ما هستند قرار نمیدهد؛ از آن سو امریکا و اروپا شبکههای ایران را به رغم آن که از یک سو بازوی سیاسی و جاسوسی نیستند و از اصلاً توان و قدرت این کار را نیز ندارند (و اگر از ما بپرسید، میگوییم: اصلاً علم و هنرش را ندارند) و از سوی دیگر طبق معاهدات بینالمللی طرف قرارداد آنها هستند را از ماهوارههای طرف قرارداد حذف میکنند.
پس، اصل این فیلترینگ، سانسور، محدودیت یا هر چه اسمش را بگذاریم، همه جا هست، منتهی هر کدام با در نظر گرفتن اهداف و منافعی عمل میکنند. لذا باید دید کدام بر حق است؟ کدام معقول و منطقی است؟ کدام مطابق مفاد حقوقی بینالمللی است؟ کدام منطبق بر موازین اخلاقی است؟ و الاّ در جنگ بین حق و باطل نیز هر دو طرف به لحاظ فیزیکی کاری مشابه میکنند، میجنگند، میکشند و کشته میشوند، منتهی یکی در جناح حق است و به او شهید میگویند و دیگری بر باطل است و به او ظالم و جانی میگویند.