شهید علی آذرفر :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید علی آذرفر» ثبت شده است

افسران - پوستر : عاقبت اعتماد به دشمن دیرینه ...

لطفا متن را با دقت هر چه تمام بخوانید
بدون هیچ تحلیل شخصی ای نظر شما را جلب میکنم به این قسمت از سخنان صریح حجت الاسلام مصلحی وزیر اطلاعات دولت قبل در باب مذاکرات اخیر هسته ای :

خوب دقت کنید آنها چطور کلمه به کلمه و تک‌تک جملاتشان حساب‌شده است. اوباما در نامه‌اش چه می‌گوید؟ در مذاکره تلفنی‌اش با رئیس‌جمهور ما چه می‌گوید؟ می‌گوید: «ما حق دسترسی به انرژی هسته‌ای را برای مردم ایران در قالب ضوابط، قواعد و قطعنامه‌های سازمان ملل و قوانین بین‌المللی قبول داریم». به کلمات دقت کنید. می‌گوید: «حق دسترسی». دسترسی در مجامع بین‌المللی یعنی چه؟ یعنی این که شما برای نیروگاه هسته‌ای بوشهرتان نیاز به سوخت هسته‌ای دارید؟ باید بدان دسترسی داشته باشید. بیایید امریکا برایتان تأمین می‌کند. بیایید فرانسه به شما می‌دهد، روسیه هم به شما می‌دهد. حق دسترسی است دیگر. بعد هم می‌گوید حق دسترسی برای مردم ایران و نمی‌گوید جمهوری اسلامی. ببینید چقدر حساب‌شده با ما برخورد می‌کنند، چون آنها اصلاً جمهوری اسلامی را قبول ندارند. در مکاتبات و اظهاراتشان بروید ببینید. می‌گوید حق دسترسی برای مردم ایران. حتی دستیابی هم نمی‌گوید، چون دستیابی یعنی خودت می‌توانی غنی‌سازی کنی، اما می‌گوید دسترسی. هم در نامه و هم در تلفن می‌گوید در قالب قطعنامه‌های سازمان ملل، پروتکل‌ها وآئین‌نامه‌های بین‌المللی. قطعنامه یعنی چه؟ اولین قطعنامه سازمان ملل می‌گوید ما تمام دکان و دستگاهی را که در مورد سانتریفیوژها داریم باید تطعیل کنیم، چون باید به قطعنامه‌ها تمکین کنیم.

حالا در همین توافق‌نامه با کمال تأسف نکاتی وجود دارد که بسیار تکان‌دهنده هستند. یکی از چیزهایی که در این توافق‌نامه هست این است که برای ما حق تحقیق و توسعه علمی را قائل شده‌اند، اما چه جوری حق دارید؟ مثلاً نیم یا یک تن اورانیوم در اختیار شما قرار می‌گیرد، همین را به موارد مختلفی که در فرآیند پژوهش‌هایتان پیش می‌آید تبدیل کنید، دو باره برگردانید سر جای اولش، دو باره تبدیل کنید. حق این که چیزی به آن اضافه کنید ندارید. این یعنی چه؟ بعد می‌گوید در شش ماهه اول هر سانتریفیوژی که از کار افتاد می‌توانید بازسازی کنید، ولی در شش ماهه دوم دیگر چنین حقی ندارید. یعنی چه؟ تقریباً روزی 50 تا از سانتریفیوژهای ما منفجر می‌شوند، از کار می‌افتند و مشکل پیدا می‌کنند. در مرحله اول می‌گوید همینی را که خراب شده است می‌توانی درست کنی. سانتریفیوژ جدید هم نباید بسازید. همین را باید بروی و درست کنی. حالا این درست‌شدنی هست یا نیست، کاری به این کارها ندارد. بعد می‌گوید در شش ماهه دوم اینها هم از کار افتادند و دیگر حق نداری چیزی جایشان بگذاری. روزی 40، 50 تا هم که از کار می‌افتند و شما هم حق ندارید جایگزین کنی، بعد از شش ماه دوم دیگر سانتریفیوژی داری که غنی‌سازی کنی؟

سوال: دستاورد قرار نهایی‌ای که باید انجام شود با توجه به دست خالی ما از همه لحاظ چیست؟ سئوال دیگر این است که چرا مقام معظم رهبری تاکنون مثل چند سال پیش به بحث هسته‌ای ورود پیدا نکرده‌اند؟

رهبر معظم انقلاب مدیریت خطوط قرمز را برعهده دارند

مقام معظم رهبری ورود دارند، خط قرمزها را هم توجه دارند، نکته قابل توجهشان این است که بالاخره مدیریت اجرایی کشور دست رئیس‌جمهور است و به او گفته‌اند تو باید مسئله را مدیریت کنی. به موقعش هم به میدان می‌آیند و اگر ببینند از خط قرمزها رد شده‌اند محکم برخورد می‌کنند. اینها هشدارهایی است که داریم می‌دهیم. بالاخره انتظاری که وجود دارد این است که همه کسانی که باید داد و فریاد بزنند و هشدار بدهند به میدان بیایند. نباید همه چیز را به ایشان ختم کنیم. این هم غلط است. نباید همه چیز به ایشان ختم شود. بالاخره بقیه می‌خواهند چه کار کنند؟ وظیفه ندارند؟ روشنگری و تبیین کنند؟ خواهشم از شما این است که بروید و آن تکه صحبت‌های آقا را که فرمودند آن دو سالی که پلمپ شد چیزهای خوبی داشت، بخوانید، آن وقت جواب سئوالتان را خوب می‌گیرید. قبل و بعدش را ببینید خیلی قشنگ جواب می‌گیرید.

متن کامل سخنان در اینجا www.rajanews.com/det 




۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۱
عمار


این عکس روح روانمو آتیش میزنه...

   افسران - عکسی که جیگر من رو آتیش زد



خانواده شهید ابوتراب(علی شبیب) فرزند شهید رو گم می کنند

مدت طولانی دنبالش می گردند

می بینند رفته سر مزار بابا....کنار بابا دراز کشیده......

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۰:۳۰
عمار


This picture is downloaded from "www.ashoora.ir"


شادی روح امام و شهدا صلوات...



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۸
عمار

            

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۰۶:۵۵
عمار

در روزهای دفاع مقدس اتفاقات گوناگونی رخ می‌داد که متاسفانه به برخی از آنها کمتر پرداخته شده است. یکی از این موارد که در غرب کشور بیشتر اتفاق می‌افتاد قاطره‌هایی بود که نقش به سزایی در پیشبرد عملیات‌ها و اهداف رزمندگان داشت. این خاطره در وبلاگ الوارثین منتشر شده است:

 حکایتی رو از مرحوم حاج بخشی شنیدم که می‌گفت: به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم. در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم. ما رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم. یکی از اونها کم بود. سراغش رو گرفتیم و گفتند: صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد. با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد می‌شد و با منظره عجیبی مواجه شدیم. دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته و با علاقه‌ای خاص دارد اون رو شستشو می‌ده و با این حیوان داره حرف می‌زنه. به شوخی گفتم: بابا چی کار می‌کنی؟ رهاش کن کار داریم. داری لوسش می‌کنی.

 اون روستایی با صفا در جواب ما گفت: حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است، او انتخاب شده. اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. حاجی بخشی می‌گفت: این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد. گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین، یا به قول رزمندگان لشگر گردان قاطریزه. این گردان وظیفه‌اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود. خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می‌گفتند. رزمندگان این گردان آدم‌های ورزیده ای بودند. آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می‌کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می‌خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می‌کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند. و شاید سخترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند.

این عکس مربوط به عملیات بیت المقدس ۶ است که در اواخر اردیبهشت ماه ۶۷ در ارتفاعات شیخ محمد که مشرف به شهر ماووت بود انجام شد. در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده می‌شود که روی مرکب بسته شده است. شاید ساعت‌ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید. این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت می‌کنند چه حالی داشتند. اگر من بودم پشت سرشون یک دل سیر گریه کرده بودم و می‌خوندم:

 ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود

 آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود

 من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد.

 

منبع : خبرگزاری فارس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی

در روایات اسلامی در رابطه با موضوع نیکی کردن این طور آمده است: «لِکُلِّ بِرٍّ بِرٍّ» یعنی برای هر نیکی در عالم، نیکی برتری وجود دارد؛ جهاد و شهادت فی سبیل‌الله مافوق تمام نیکی‌هاست و آن قدر باب مهمی است که خداوند فرمود: «فَتَحَلّی لِخاصَّةِ أولیائه» به این معنا که خداوند باب شهادت را فقط برای بندگان خاص خودش باز کرده است.

 

 

شهادت اوج بندگی انسان است و تمام حضرات معصومین (ع) و حتی وجود مقدس صاحب‌الزمان (ع) به وسیله شهادت به محضر خدا رسیدند؛ و زمانی که قسّیسّین حضرت حق، محضر امام زمان (ع) را درک می‌کنند در رکاب ایشان به شهادت می‌رسند.

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۵
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

جوانان زیادی از بنده سؤال می‌کنند که ما حوزه برویم یا دانشگاه؟ بنده معمولاً در جواب عرض می‌کنم: این سوال دقیقی نیست. بلکه صحیح‌تر آن است که ابتدا سؤال شود: «در کدام رشتۀ علمی تحصیل کنیم؟» آنگاه باید ببینیم رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که می‌خواهیم انتخاب کنیم در حوزه بهتر ارائه می‌شود یا در دانشگاه. البته قبول دارم عوامل دیگری هم در انتخاب شغل و یا محیط تحصیلی موثر هستند. اما ابتدا از اینجا شروع کنیم بهتر است.


 

نیاز جامعه و استعداد ما؟ خدمت به «بُعد مادی و جسمانی» یا «بُعد روحی و معنوی» انسان‌ها؟ 

 

برای تعیین یک رشتۀ تحصیلی نیز باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت از استعداد شخصی تا نیاز جامعه. مثلاً باید پرسید آیا به سراغ رشته‌هایی برویم که به زندگی مادی انسان‌ها خدمت می‌کند یا به سراغ رشته‌هایی برویم که به زندگی روحی و معنوی انسان‌ها خدمت می‌کند؟ نیاز جامعه و یا علاقه و استعداد ما در کدام زمینه بیشتر است؟ پرسش‌های دیگری هم می‌شود مطرح کرد مانند اینکه: به سراغ علوم تجربی برویم، یا به سراغ علوم غیرتجربی مثل فلسفه، یا علوم وحیانی؟

یعنی بهتر است قبل از اینکه بخواهید در مورد صورت شغل آیندۀ خود و یا اعتبار ظاهری و اجتماعی آن تصمیمی بگیرید، ابتدا اصل رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که می‌خواهید فرابگیرید را برای خودتان مشخص کنید. البته اشکال ندارد که انسان از همان ابتدا، یک چشم‌اندازی دربارۀ ابعاد اجتماعی و اعتباری شغل آیندۀ خودش داشته باشد، ولی منطقی‌تر این است که انسان بررسی خود را از یک مبنای مهمتر شروع کند.

 
سوال خود را به این طریق هم می‌توانیم مطرح کنیم: آیا می‌خواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب می‌کنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان می‌خواهید خدمت کنید؟ یعنی باید ببینید به کدام یک از دو بعد وجود انسان، بیشتر اهمیت می‌دهید، و یا خدمت در کدام زمینه بیشتر مورد نیاز است

 


امروز بیشتر به متخصصینی نیاز داریم که به ابعاد روحانی و معنوی انسان‌ها خدمت کنند


بنده تصور می‌کنم امروز در جامعۀ ما بیشتر به افراد متخصصی که بتوانند به ابعاد روحی و معنوی انسان‌ها خدمت کنند نیاز داریم. حالا چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ ما بیشتر به متخصصین علوم انسانی و وحیانی نیاز داریم. زیرا در زمینه‌های فنی، و آنچه مربوط به بخش مادی و جسمانی زندگی ماست بیشتر پیشرفت‌های زیادی کرده‌ایم و بعضاً در حال خودکفا شدن هستیم. اما نیازمندی‌های جامعه در ابعاد روحی و روانی بسیار بیشتر از آن است که فکر می‌کنیم.


اگر این نظر صحیح باشد، که البته دلائل زیادی می‌توان بر آن اقامه کرد، پس آدم‌های باهوش و مستعد فراوانی لازم است در زمینه‌های علوم انسانی به تحصیل بپردازند و به ابعاد روحانی انسان خدمت کنند. این یک نیاز منطقه‌ای و حتی جهانی است و محدود به کشور ما نیست. دیگران با آنکه پیشرفت‌هایی در این علوم داشته‌اند، بعضاً نیازمندتر از ما هم هستند


بسیاری از استعدادهای مناسب برای «تحصیل در علوم انسانی» به دلیل «مشاوره» و «ملاحظات» نادرست به رشته‌های فنی و پزشکی هدایت شده‌اند


علاقۀ افراد هم مهم است ولی علاقه‌ها را می‌توان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا می‌کنند. نمونه‌های فراوانی را من دیده‌ام از دانشجویانی که در رشته‌های فنی تحصیل می‌کنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشته‌های علوم انسانی نرفته‌اند.


استعداد هم لازم است ولی بنده فکر می‌کنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشته‌های علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاوره‌های غلط و یا انگیزه‌های مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشته‌های فنی و یا پزشکی هدایت شده‌اند. البته در رشته‌های فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشته‌هایی را انتخاب کند. در رشته‌های دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است.


انسان در همۀ زمینه‌ها می‌تواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همۀ جوانب شغل آیندۀ خود را به‌خوبی بشناسند.

 

سه راه برای خدمت به ابعاد معنوی انسان: علوم تجربی، علوم فلسفی و علوم وحیانی؛ کدام راه بهتر است؟


 

•  شاید اگر جوانان به حال خود واگذاشته بشوند، و خوب برای آنها توضیح داده شود، اکثراً علاقه به تحصیل در علوم انسانی و یا وحیانی پیدا کنند. و اگر برخی حقائق دربارۀ اهمیت تحصیل در علوم دینی را بدانند که این اقبال بیشتر هم خواهد بود.


اگر بخواهید به ابعاد روحی و معنوی انسان و جوامع بشری خدمت کنید، سه راه در پیش روی شما قرار دارد: ۱- به سراغ علوم تجربی مانند مدیریت، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی بروید که روش تحقیق در این علوم غالبا تجربی است ۲- به سراغ علوم فلسفی بروید و انواع فلسفه‌ها و فلسفه‌های مضاف را تحصیل کنید و فلسفه‌پرداز شوید و از این ناحیه بر زندگی انسان‌ها تأثیر بگذارید. ۳- به سراغ علوم وحیانی بروید، فقه بخوانید و در معارف دینی عالم بشوید، و بعد در مسائل مختلف زندگی انسان که دین متعرض آنها شده است به گره گشایی و راهنمایی بپردازید.

 


از میان سه راه فوق، کدام‌یک بهتر است؟ پاسخ بنده این است که وقتی می‌خواهیم به روح انسان کمک کنیم، نباید بدون اجازۀ پروردگار عالم یعنی بدون آگاهی از معارف دینی این کار را انجام دهیم، چون ممکن است دچار اشتباهات زیاد بشویم. عالمانه‌تر آنست که اگر کسی بخواهد دربارۀ انسان نظر بدهد، از نگاه خالق این انسان خبر داشته باشد و بداند خدا  که انسان را آفریده دربارۀ مسائل او چه نظری دارد، و برمبنای آن آگاهی‌های خود را گسترش بدهد.

امروز توجه اندیشمندان منصف علوم انسانی به طور جدی به علوم ومعارف دینی جلب شده است. و با توجه به رغبت عموم انسان‌ها به معنویت و شکست خوردن بسیاری از اندیشه‌های تجربی و فلسفه‌های مادی گرایش به فهم دین تبدیل به یک ضرورت شده است. برای ما که در کنار این سرچشمه قرار داریم حیف است که بی‌نصیب بمانیم.

شما در آینده خواهید دید که در عموم مسائل رشته‌های علوم انسانی، فهم دین حرف اول را می‌زند. البته الان این‌طور نیست، ولی همین امروز هم اگر کسی بخواهد جامعه‌شناس یا روانشناس خوبی بشود، و بخواهد در هر یک از رشته‌های علوم انسانی بخواهد صاحب نظر بشود، واقعاً بدون فهم دین و بدون اطلاع از نظر پروردگار عالم دربارۀ انسان و حیات بشر نخواهد توانست به مقصود برسد.

پس اگر کسی به هر رشته‌ای از رشته‌های علوم انسانی علاقمند باشد، بهتر است ابتدا در فهم دین یعنی فقه به معنای عام کلمه، تبحر پیدا کند، و درک عمیقی از دین داشته باشد، و بعد در آن موضوعات کار کند

 


«
حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان»؛ پاسخی به یک نیاز عمومی


 
خوشبختانه چندین سال است که جریانی به نام «حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان» به همت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگا‌ه‌ها در برخی دانشگاه‌های کشور به راه افتاده و به دانشجویان رشته‌های مختلف این فرصت را می‌دهد که در کنار تحصیل دروس دانشگاهی، از دروس حوزوی نیز بهره ببرند. دانشجویان زیادی در این دوره‌ها ثبت نام می‌کنند و در کنار دروس دانشگاهی خودشان، برخی از دروس حوزوی را می‌خوانند. (اگرچه معمولاً برخی از آنها پس از اتمام مقطع درسی خود در دانشگاه به سراغ طلبگی می‌روند.) یعنی اینها به این نتیجه رسیده‌اند که بدون فهم دین نمی‌توانند در این جامعه، درست زندگی کنند. این یک نیاز عمیق و عمومی شده است و خصوصاً کسانی که می‌خواهند در رشته‌های علوم انسانی کار کنند به فهم دین، بسیار نیاز دارند.


 


نیاز روحی انسان به «ارتباط با خدا» فقط با «فهم صحیح دین» تأمین می‌شود/ امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از «روانشناس خوب» نیاز داریم


 


جدا از موضوعات و مسائل علوم انسانی، که نیازمند شناخت دقیق معارف دینی است، یکی از نیازهای روحی انسان «ارتباط انسان با خدا» و تضمین حیات طیبه و سعادت حیات جاودانۀ اُخروی او است؛ و این فقط با فقه و فهم صحیح دین تأمین می‌شود. نیازهای معنوی انسان دیگر با علوم انسانی قابل تامین نیست.

اساساً برای اینکه بتوانیم به دین مردم خدمت کنیم، باید فقیه بشویم و دین را بفهمیم. و این مهمتر از آن است که برای موفقیت در سایر رشته‌های علوم انسانی به سراغ فقه برویم، چون ما امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از روانشناس خوب یا متخصصین سایر رشته‌های علوم انسانی نیاز داریم.

 

قصد «خدمت به دین» ارزشمندترین قصد برای تحصیل علم/قسم مشهور رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع)

 


کسی که به کسب معرفت دینی اقدام می‌کند و در کنار آن به هر شیوه‌ای با مسائل زندگی بشر در علوم تجربی آشنا می‌شود، و به این شکل به دین مردم خدمت می‌کند باید بداند نزد پروردگار عالم چقدر عزیز می‌شود و چقدر به او عنایت می‌شود. بعضی‌ها می‌گویند: ما «می‌خواهیم طلبه شویم، یا می‌خواهیم به دانشگاه امام صادق(ع) برویم برای اینکه رشد معنوی داشته باشیم و «آدم» بشویم.» در حالی که اینها می‌توانند هدفی بالاتر از این داشته باشند و آن خدمت به دین است، چون کسی که به دین خدمت کند، خداوند عنایات بیشتری به او خواهد داشت و اصلاً حسابِ جداگانه‌ای برای او بازخواهد کرد.

کسی که به قصد خدمت به دین و هدایت انسان‌ها، به سراغ کسب معارف دینی برود، می‌تواند تغییرات ویژه در زندگی خود و عنایات الهی به خودش را لمس کند. چون خدمت به دین، ارزشمندترین خدمت است. لذت معنوی و روحیِ این شغل، شاید در هیچ شغل دیگری پیدا نشود. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «به خدا سوگند، اگر خداوند کسى را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى کند؛ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ»(کافی/۵/۲۸)

 

 


انسان‌ها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند
 


اساساً نتیجۀ نهائی تحصیل علوم و معارف دینی، رهبری کردن دل‌ها و اندیشه‌ها به سوی خدا و رهاسازی آنها از اسارت و بندگی طاغوت و ابلیس است. کسی که معرفت دینی پیدا کرد، چه جامعه‌ای کوچک در اطراف خود و چه جامعه‌ای بزرگتر در پیرامون خود را رهبری خواهد کرد و در مقام مربی جامعه قرار می‌گیرد. انسان‌ها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند. امروز جوامع بشری بیش از پزشک و مهندس و بیش از هر شغل دیگری به رهبران اجتماعی نیاز دارند که بتوانند گروه‌های بزرگ انسانی را هدایت کنند.

امروز می‌توانید ببینید رهبران موثر و خوب در این منطقۀ حساس در جهان همه از عالمان دینی هستند. سه روحانی، مؤثرترین و مستقل‌ترین شخصیت‌های سیاسی هستند که پشت و پناه مردم خود هستند. رهبر عزیز انقلاب ما، حضرت آیت الله سیستانی و آقای سید حسن نصرالله. هماهنگی این دو بزرگوار با رهبر معظم انقلاب نیز برای همه مشخص است؛ این وضعیت تصادفی نبوده است و حزب یا جریان سیاسی خاصی هم چنین موقعیتی را پیش نیاورده است؛ این یک نیاز طبیعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است.

کسی که به قله‌های نجات بشریت علاقمند است، با وجود این شغل، چگونه می‌تواند به سراغ سایر مشاغل برود؟! غیر از موضوع استعداد که اگر کسی استعداد خاصی داشت طبیعتاً باید به دنبال استعداد خودش برود، ولی برای عموم مستعدین تحصیل در علوم دینی یک فرصت الهی است که بتوانند در حوزه‌های علمیه درس بخوانند.

 

 


نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است/این نیاز بدون حضور جوانان مستعد در حوزه تأمین نمی‌شود.

 


نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است و ما نمی‌‌توانیم این نیاز را به هیچ طریقی به جز حضور جوانان مستعد در حوزه‌های علمیه  تأمین کنیم. جوانانی که ابتدا حوزه‌های علمیه به آنها خدمت خواهند کرد و سپس آنان به خدمت و صیانت از حوزه‌های علمیه خواهند پرداخت.

نکتۀ مهم و قابل توجه این است که حوزه‌های علمیه برای انواع استعدادها شغل‌های متنوع و ارزشمند ارائه می‌کند. یعنی وقتی عالم دینی شدی بنا بر استعداد و توانایی‌های خاص خودت می‌توانی از تحصیل در انواع شاخه‌های علوم دینی تا انواع خدمات از قبیل تحقیق و پژوهشگری، تبلیغ و نویسندگی، تدریس و امامت جماعت، و انواع فعالیت‌های فرهنگی را در جامعه انجام دهی. کسی در طلبگی نباید نگران آیندۀ شغلی خودش باشد.

 

 


طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز دارد

 

البته تحصیل معارف دینی لیاقت هم می‌خواهد. ما برای تحصیل علوم دینی، نیاز به انسان‌های شایسته و شریف داریم و خداوند هم خیلی در این زمینه سختگیر است. یعنی خداوند در پذیرش افراد لایق در این زمینه خیلی سختگیر است و هر کسی را نمی‌پذیرد. هر چند ممکن است کسانی باشند که نفوذی باشند و یا پس از حضور در حوزه ممکن است به دلائلی لیاقت خود را از دست بدهند، ولی غالباً هر کسی راه به چنین جایگاهی پیدا نمی‌کند.

•  گاهی انسان خود را لایق نمی‌بیند ولی علاقمند است در این راه قدم بگذارد. در این صورت باید با توسل به ائمۀ هدی(ع) و تضرع در خانۀ خدا لیاقت را طلب کند و متواضعانه و متوکلانه قدم در این راه بگذارد. هرچند اساساً کسی نمی‌تواند به طور قاطع خود را لایق چنین جایگاهی ببیند که عُجب به دنبال خواهد آورد، ولی نباید کسی خود را به این دلیل از ورود به سلک روحانیت محروم نماید. همین‌که حاضر باشد ضرورت‌ها را بپذیرد کافی است.

هر شغلی نیاز به علاقه هم دارد ولی در مورد طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز هست؛ و انسان باید به راه و رسالت طلبگی معتقد و عاشق باشد تا توفیقات لازم را در این زمینه کسب نماید



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۷
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

 شهید طلبه «علی مؤمنی»

تنها پسر خانواده مؤمنی بود؛ مادرش بعد از کلی نذر و نیاز و توسل به امامزاده‌های ایلام، علی را از خداوند گرفت؛ آن هم در ماه مبارک رمضان و شب شهادت حضرت علی(ع). علی تنها برادر و نورچشمی ۵ خواهر بود تا اینکه در یازده سالگی رفت پی طلبگی و در ۱۵ سالگی به شهادت رسید؛ جالب اینجاست که پیکر شهید طلبه «علی مؤمنی» بعد از ۱۵ سال با توسل مادر علی به حضرت ابوالفضل(ع) به آغوش مادرش بازگشت.


«جعفر نظری» طی گفت‌وگویی نخستین طلبه شهید منطقه دهلران را روایت می‌کند...

 

 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۱
عمار

در آغاز سال تحصیلی جدید، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودی‌های جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودی‌های جدید حوزه‌های علمیه سخنرانی کرد.

داستان جالب برای طلبه ها

در یکی از روزهایی که  جبهه دار خوین بودیم، اوایل سال شصت را می‌گویم، قبل از اینکه عملیات  ثامن‌الائمه (ع) را انجام دهیم، آقا مصطفی ردانی‌پور گفت: بیا برویم سری به آقا عبدالله بزنیم. آن زمان آقا عبدالله میثمی در یاسوج بودند. یک وانت  برداشتیم و راهی شدیم.



 




 


 

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۰
عمار



بارالهــــا تو ببین  این سوز ما

فاطمیــــه گشته در نـوروز ما

آمدم هیئت که تا خدمت کنم

بار دیگر با علـی(ع)، بیعت کنم

آمدم خدمت کنم، بر اهـل دل

تا نگــردم پیش مولایم، خجـل

گفتم امشب سفره ای برپا کنم

هفت سین عشق، در آن جا کنم

مادرم زهرا(س)، مرا یاری نمود

بهـر چیدن، با من همکاری نمود

گفت بگذار از بـرای سفــره ها

سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا

دومین سین، سقط بود و محسنش

این غم عظماسـت، گشته قاتلش

سین سوم، سرخی مسمـار بـود

رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود

گفت سین چهارمم کار در است

سینـه ی مجروح مسمـار در است

پنجمین سین، سوختن با دربها

ســوختــن بـا آتـش نامـــردها

سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم

دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم

آخـرین سین از برای سفـره ام

آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام

هفتمین سین، ساختن با درد بود

چـون مدینه آن زمان نامــرد بود

آمــدند بهــر عیـادت دیـوها

با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!!

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۵۴
عمار