آذرفر :: راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آذرفر» ثبت شده است

 

سلام همسنگر

( برای  تبادل لینک روی لینک کلیک کن)

راه شهدا 

۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۵:۴۷
عمار
عکس حذف گردید...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۷
عمار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۱ ، ۰۱:۵۲
عمار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۲:۱۱
عمار

شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می دهد+عکس


 سید احمد پلارک شهیدی که مزار پاکش بوی عطر می.دهد.
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می.شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می.رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می.زنند.


شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی.که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.

بعد از بمب باران، هنگامی.که امداد گران در حال جمع آوری زخمی.ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می.شوند که بوی گلاب از زیر آوار می.آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.


هنگامی.که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه 26 به خاک می.سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می.شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می.باشد بطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید، از طرف دیگر سنگ نمناک می.شود.


می.گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائکه " بوده است . " غسیل الملائکه " به کسی می.گویند که ملائکه غسلش داده. باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می.کند و در حجله می.خوابد . فردا صبح ، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می..کرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند . او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می.شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
کسایی که زیاد بهشت زهرا می.روند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری.
خیلی.ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می.کنن و از خدای او حاجت و شفاعت می.خوان.
او معجزه خداست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۷:۳۰
عمار
خبرگزاری فارس: فرمانده انتظامی استان اصفهان گفت: وصیتنامه شهدا یکی از بهترین ابزارهای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن است.
 
خبرگزاری فارس: وصیتنامه شهدا بهترین ابزار مقابله با تهاجم فرهنگی است

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان به نقل از روابط عمومی نیروی انتظامی استان اصفهان، سردار حسن کرمی در یادواره شهدای عرصه مبارزه با مواد مخدر شهر کویری انارک افزود: یکی از وظایف اصلی ما زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهداست و نباید بگذاریم یاد آنها از ذهن‌ها پاک شود.

وی با اشاره به موقعیت جغرافیایی منطقه کویر انارک و عبور کاروان‌های زائران حرم رضوی از این مسیر گفت: باید جوان‌ها و نسل سومی‌های ما که از این مسیر عبور می‌کنند، بدانند امنیت و آرامش این منطقه از طریق جان‌فشانی چه افرادی به دست آمده و چه کسانی با چه روحیاتی برای امنیت این منطقه مبارزه کرده‌اند.

فرمانده انتظامی استان اصفهان با بیان اینکه وصیتنامه شهدا یکی از بهترین ابزارهای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن است، گفت: به لطف خدا و همت دست‌اندرکاران ستاد یادواره شهدای پلیس استان مجموعه وصیتنامه‌ها و زندگینامه شهدای عرصه مبارزه با مواد مخدر کویر انارک در قالب کتابی منتشر شد و به زودی وصیتنامه تمام شهدای پلیس استان نیز چاپ و در بین نسل سومی‌ها نشر و گسترش خواهد یافت.

وی همچنین به ویژگی‌های کویر انارک اشاره کرد و گفت: کویر مرکزی ایران از این طریق به مرکز کشور متصل می‌شود و این مسیر در سال‌های اولیه انقلاب مورد استفاده قاچاقچیان مواد مخدر قرار می‌گرفت و آنها با عبور از مرز و کویر به نزدیکی‌های انارک می‌رسیدند و مواد مخدر را از این منطقه به نقاط دیگر استان هدایت می‌کردند.

کرمی اظهار داشت: به لطف خدا و جان‌فشانی‌های مأموران جان بر کف انتظامی این منطقه به نقطه‌ای ناامن برای سوداگران مرگ تبدیل شد و امروز کم‌تر شاهد عبور کاروان‌های قاچاق مواد مخدر از این منطقه هستیم.

وی در مورد شهدای مبارزه با مواد مخدر کویر انارک نیز تصریح کرد: تعداد 26 نفر از مأموران جان بر کف ژاندارمری، کمیته و شهربانی در سال‌های 64 تا 69 در سه مرحله مبارزه با اشرار و سوداگران مرگ غریبانه در منطقه کویری انارک به شهادت رسیدند.

رئیس پلیس استان اصفهان گفت: سال گذشته که از این منطقه بازدید داشتم در بررسی زندگینامه این شهیدان احساس کردم این عزیزان هنوز هم پس از گذشت بیش از 20 سال از شهادتشان غریب هستند و هیچ آثار و یادمانی از آنها برای ارائه به نسل جدید وجود ندارد و به همین دلیل با همکاری مردم و مسئولان محلی یادمانی به همین منظور احداث شد و کتابی حاوی وصیتنامه‌ها، خاطرات، زندگینامه‌ها و دل‌نوشته‌های خانواده‌هایشان به چاپ رسید.

وی از جوانان و نسل سومی‌های انقلاب خواست تا با مطالعه وصیتنامه‌ها و زندگینامه‌های شهدا راه درست آینده خود را پیدا کرده و به حماسه‌سازان تاریخ کشور خود افتخار کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۷:۰۵
عمار
بسم رب شهدا

محور پاسگاه زید (27 تیر 1361) نیمه‌شب یکشنبه 27 تیرماه، گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت زمان و نزدیک شدن صبح، از تعدای از نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به میدان مین داده می شود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند.


برای دیدن تصویر با سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید



بعد از رفتن شما سخت تنها شدیم، همه حرفهایمان رنگ و بوی دلتنگی به خود گرفت،ای فرشته های خفته بر میدان مین، ای خدایان شجاعت و عشق، این درد فراق را تنها می توانم به آسمان در دل شب بگویم و در میان ستاره ها به جستجوی شما بر خیزم، این روزها از هجر فراغ شما،تنها می توانم دلتنگی هایم را به چهار دیواری گلزار شهدا بگویم، بعد از رفتن شما چقدر زخم زبان شنیدیم،زخم ها تنها در دلمان باز شد، چه زود بسیجی گمنام شد ، مگر شما جاده ی زندگی شان را هموار نکرید، معبرهای آتشین را به جان نخریدید، تا مدلهای بیشمار بی ام و و بنز و پرادو در شهر جولان دهند و در ویلاهای کنار دریاشان با سگانشان رژه مرگ بروند، ، چه زود فراموشتان کردند، هنوز سخت است باور کنم هشت سال دفاع مقدس به سخره گرفته می شود، چقدر دوست دارم بر آن خاکی که خفته اید سجده کنم و عشق را در دانه های داغ شن های محور زید جستجو کنم...
شهادت شهید آوینی در میدان مین: کم کم از آنچه در بیابان است رو بر می گرداند... آسمان فکّه آبی است با ابر های پرپشت... نور در میانشان تلالو می کند... باد بهار با خودش رایحه ای برای دشت می آورد... سیّد مرتضی بو می کشد... عمیق بو می کشد... ناگهان غمی بر دلش می نشیند... روزی بود که این دشت پر از سر و صدا بود... بر آنهایی که اینجا گرفتار شده بودند چه گذشت...فکّه اسیر شده بود... نمی شد رهایش کرد... فکّه ماند بی آنکه راهی برای بازگشت پیدا شود... رزمندگان ماندند و از تشنگی مردند... از عطش... سیّد مرتضی جرعه ای از قمقمه آب نوشید... شور بود! ... مرتضی تعجّب کرد!... به زمین انداختش... چشم هایش را بست... سرش گیج رفت...کسی در ذهنش فریاد کشید: * یاااااااااا علی..... !!! * مرتضی قدم آخر را محکم تر از همیشه برداشت!...

پایش را روی مین والمری گذاشت... ضامن رها شد... دشت صدای انفجار را شنید... سیّد مرتضی بر زمین افتاد... یک لحظه آسمان را نگاه کرد... لبهایش را به داخل کشید و با زبان خیسشان کرد و... چشم هایش را بست...

لحظاتی قبل دوست همرزمم آقای سعید رمضانعلی که در عملیات بدر در یک دسته بودیم، به اطلاعم رساند که حاج محمود کلهر نیز که در همان عملیات با او بودیم (وی در عملیات والفجر هشت دوچشم خود را از دست داد و مجروح شیمیایی هم بود) به ملکوت اعلا شتافت، خیلی دلتنگم و پریشان:

یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه

بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان
فریاد و فغان دارد، دردى‌کش میخانه

هر سوى گذر کردم، هر کوى‌ نظر کردم
خاکستر و خون دیدم؛ ویرانه به ویرانه

افتاده سرى سویى، گلگون شده گیسویى
دیگر نبود دستى تا موى کند شانه

ای وای که یارانم، گل‌های بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۶:۵۷
عمار
بسم الله الرحمن الرحیم

ماه مبارک رمضان فرصتی برای رسیدن به قله عبودیت و بندگی است؛ جبهه‌ها در هشت سال دفاع مقدس از این فیوضات مستثنی نبود؛ چه رزمندگان در حالی که روزه‌دار بودند با لب‌هایی تشنه و غرق در خون به ملاقات خدا رفتند.
اسماعیل زمانی که از دوران نوجوانی با برادر شهیدش «مهرداد زمانی» در جبهه حضور پیدا کرده، امروز از روزهای ماه رمضان در جبهه‌ها و 4 تن از هم سنگرانش که با خمپاره 60 افطار کردند، روایت می‌کند.
در دوران دفاع مقدس رزمندگان سعی می‌کردند از فیوضات ماه بیشترین بهره را ببرند؛ در برخی جبهه‌ها به دلایل مختلف که نیروها تا 10 روز در جایی مستقر نبودند و بنا به استراتژی جنگ و دستور فرماندهان، گاهی امکان روزه گرفتن برای رزمندگان فراهم نمی‌شد که آن‌ها حسرت این موضوع را می‌خوردند، اما چون وظیفه حفظ اسلام بود، تابع شرایط بودند.
بعد از عملیات «کربلای 5» و «والفجر 8» از منطقه شلمچه تا خط کوشک، خط پدافندی بود؛ در سال 1366 و مصادف با 25 شعبان در آن منطقه مستقر بودیم؛ منطقه‌ای با دمای بالای 50 درجه و رطوبت بسیار بالا.
اکثر رزمندگان روزه بودند؛ روزه گرفتن در دوران دفاع مقدس با روزه گرفتن امروزی و وجود تجهیزات سرمایشی خیلی متفاوت بود. بچه‌ها برای خنک شدن در سنگر نگهبانی که درون زمین حفر شده بود، نی روییده در آب را می‌بریدند و به دریچه‌های دیده‌بانی روی دیواره سنگر نصب می‌کردند و برای خنک شدن بادی که داخل سنگر می‌وزید، کمی آب روی نی‌ها می‌پاشیدند.
برای سحری ساعت 3.5 بامداد تویوتا با یک دیگ غذا وارد منطقه می‌شد؛ تدارکات سعی می‌کرد در انتقال ظرف‌ها صدایی بلند نشود که رزمنده‌هایی که خواب بودند، بیدار شوند؛ اوج ایثار و از خودگذشتگی یادگار جبهه‌ها بود؛ برخی رزمنده‌ها به سرعت سحری می‌خوردند تا پست خالی نماند و دوستان دیگر بتوانند سحری بخورند.
پیرمردی در تدارکات دسته قبل از افطار با چوب و هیزم آتش می‌افروخت و پس از جوشیدن آب، چایی دم می‌کرد. موقع افطار که می‌رسید، بچه‌ها را دور سفره جمع می‌کرد و می‌گفت «بیایید چای ذغالی بخورید، بعد از چند ساعت تشنگی می‌چسبد». سفره‌ای بی‌ریا و ساده با نان و پنیر و خرما در کنار دوستانی که فکر می‌کردیم همیشه پیش ما خواهند ماند، حال و هوای دیگری داشت.
همان روزها به همراه یکی از دوستان در پست نگهبانی بودیم؛ قرار بود بعد از ما شهید «پرویز غدیری» و شهید «عبدالرضا خیرالدین» جایگزین شوند؛ ساعت 12 بود و در فاصله 60 متری با عراق مستقر بودیم؛ هوا بسیار گرم بود و منتظر آمدن دوستان و جایگزینی برای پست نگهبانی بودیم. مدتی گذشت اما آن‌ها نیامدند.
برای جویا شدن علت، به محل استراحت آن‌ها رفتیم؛ به محض کنار زدن پتوی نصب شده به در سنگر، دیدم دوستان دراز کشیده‌اند اما صدایی از آن‌ها نمی‌آید؛ متوجه شدم خمپاره 60 از داخل دریچه وارد سنگر شده بود و شهیدان «پرویز غدیری»، «عبدالرضا خیرالدین»، «سید محسن موسوی» و یکی دیگر از شهدا که اسمش در خاطرم نیست، بر اثر موج گرفتگی به شهادت رسیده بودند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۶:۵۵
عمار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۶:۵۲
عمار
بهشت زهرای تهران ، مزاری وجود دارد که علی رغم شناسایی شدن صاحب آن ، در گمنامی کامل بسر می برد. صاحب این مزار هم عکس دارد و هم نام پدر و تاریخ تولد و عروجش مشخص است اما نامی ندارد.
برای زیارت این تربت مقدس ، باید به این آدرس مراجعه نمایید: قطعه 24 - ردیف 125 - شماره 5


بر فراز مزار این شهید گمنام ، بخشی از وصیت نامه او به این شرح نگاشته شده است:

خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی و خواهران و برادران عزیزم سلام رسانده و امیدوارم خدا را هیچ موقع فراموش نکنید. ای مادر که مرا در دامان خود پرورش دادی و شب و روز برایم زحمت کشیدی ، سعی کن همچون زینب در مرگ فرزندت صبور باشی و این را بدان که آخرین راه مردن است [پس] چه بهتر آن که در راه اسلام شهید شوم. من ننگ می دانم [مرگ] آن کسی را که در رختخواب بمیرد.

ای مادر و پدر گرامی مرا تشییع جنازه نکنید که از روی هزاران شهیدی که بی هیچ هیچ تشییع جنازه ای جانشان را فدای انقلاب کردند شرمنده ام.

بر روی سنگ قبرم نامم را ننویسید . می خواهم همچون ده ها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید : «پر کاهی تقدیم به آستان کبریای الله».

ای برادران و خواهران و دوستان. برایم گریه نکنید که دشمن خیال می کند ضعیف هستید. به دشمن بگویید که اگر پیکرم را صد پاره کنند ، اگر پاره های آن را هم بسوزانید و اگر خاکستر مرا به دریا بریزید در دل موج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم اسلام پیروز است ، ستمگر نابود. والسلام.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۴
عمار