گفته بودی ما چرا دلواپسیم؟
از کدامین ماجرا دلواپسیم؟
گاهی از آن نامه های بی سلام
گاهی از خواب شما دلواپسیم
گفته بودی ما چرا دلواپسیم؟
از کدامین ماجرا دلواپسیم؟
گاهی از آن نامه های بی سلام
گاهی از خواب شما دلواپسیم
نه موافق هستم و نه مخالف، چون هنوز اتفاقی نیفتاده است.
با اینکه به مذاکره با آمریکا خوشبین نبودم اما از این مذاکرات موردی با تمام وجود حمایت کردم و اکنون نیز حمایت میکنم.
من نسبت به مذاکرات بی تفاوت نیستم اما تا بحال در جزئیات مذاکرات دخالت نکردهام و از این پس هم دخالت نخواهم کرد.
بنده به مجریان مذاکرات هستهای اعتماد دارم و تاکنون تردیدی نسبت به آنها نداشتهام و انشاءالله که در آینده هم، اینچنین باشد اما درخصوص مذاکرات هستهای، دغدغه جدی دارم.
یک نمونه از چنین رفتارهای طرف مقابل در مذاکرات اخیر اتفاق افتاد و کاخ سفید بعد از گذشت حدود دو ساعت از پایان مذاکرات، بیانیه چند صفحهای را در تبیین مذاکرات منتشر کرد که در اغلب موارد خلاف واقع بود.
مسئولان که افراد صادق و علاقمند به منافع ملی هستند باید منتقدین شاخص مذاکرات را دعوت کنند و با آنان صحبت کنند؛ اگر در مطالب آنان، نکتهای بود، از آن برای پیشبرد بهتر مذاکرات، استفاده کنند و اگر نکتهای هم نبود، آنان را قانع کنند. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: این مصداق همدلی و یکسان سازی دلها و عمل ها است.
ممکن است مسئولان بگویند به علت فرصت سهماهه برای رسیدن توافق، زمان زیادی
به منظور بحث و شنیدن سخنان منتقدین وجود ندارد که در پاسخ باید گفت این
فرصت سهماهه یک موضوع غیرقابل تغییر نیست و اگر این مدت زمان افزایش یابد
هیچ اشکالی ندارد همانگونه که طرف مقابل در برههای از مذاکرات، زمان را
هفت ماه عقب انداختند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه صنعت هستهای یک ضرورت برای کشور است، افزودند: اینکه برخی روشنفکرنماها بگویند «صنعت هستهای را برای چه میخواهیم؟»، یک فریب است.
توسعهی علمی و فنی در ابعاد گوناگون باید ادامه یابد البته تیم مذاکره کننده ممکن است لازم بداند که برخی محدودیتها را قبول کند که در این زمینه حرفی نداریم اما توسعهی فنی باید حتماً ادامه یابد و با قدرت پیش رود.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: تأمین این خواستهها برعهدهی
مذاکره کنندگان است و باید با بهرهگیری از نظرات افراد مطلع و امین و
همچنین نظرات منتقدان، شیوههای درست مذاکراتی را پیدا و دنبال کنند.
ما مردمان متدینی بودیم...
ذره ای طاقت نگاه نامحرم به ناموسمان را نداشتیم!
نمیدانیم چطور شد که ناگهان...
شلوار لی را برایمان فرستادند...
اول زیاد هم بد نبود!!!
بعد شد آفت غیرت و حیا!!!
پسرانه اش از بالا کوتاه شد!!!
و...
دخترانه اش از پایین!!!
چادر شد...
مانتو های بلند...
مانتو ها ذره ذره آب رفت!!!
حالا دیگر باید آن را بلوز نامید!!!
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنل شده!!!
یا آنقدر نازک که...
بودنش طعنه ایست به نبودنش!!!
حالا که دیگر شلوار جایش را به ساپورت داده!!!
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!!!
مانده ام فردا فرزندان این نسل هنوز هم...
"مادر" را...
اسوه پاکی...
و...
"پدر" را...
مظهر مردانگی میدانند!!!
کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند...
و...
زنان ٬ شوکت زن بودنشان را...
کاش مردان همیشه مرد باشند...
و...
زنان همیشه زن..
هرمرد شتر دار اویس غرنی نیست/
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست/
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد/
هر احمدومحمود رسول مدنی نیست/
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار/
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست/
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود/
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست/
خشنودنشو دشمن اگر کرد محبت/
خندیدن جلاد زشیرین سخنی نیست/
جایی که برادر به برادر نکند رحم/
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست/
صدبار اگر دایه به طفل تو دهد شیر/
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست/......
طلبه اگر احساس خوشبختی و شاد بودن نکنه از سر حسادت و عقده ای بودن مردم رو نصیحت میکنه!
شاد بودن مهمترین انتظار مردم از طلبه ها ! .
در خط مقدم نیز وجود کانال سراسری بتونی با سنگرهای متعدد تیربار و حتی پدافند ضدهوایی نشان میداد که احتمالاً دشمن از عملیات خبردار شده است.
ساجد_ "میرزامحمد سلگی" فرمانده گردان 152 حضرت ابالفضل (ع) لشگر 32 انصارالحسین در دوران دفاع مقدس در خاطرات خود که چندی است در کتاب «آب هرگز نمیمیرد» به رشته تحریر در آمده است روایت کرده که: «طرح مانور از نحوه عبور غواصان و شکستن خط، شبیه عملیات قبلی یعنی والفجر 8 بود با این تفاوت که اینجا عرض رودخانه اروند رود در بیشتر جاها، کمتر از منطقه والفجر 8 و دهانه خلیج فارس بود. این نزدیکی یک مزیت برای رسیدن سریع و برقآسای غواصان به ساحل دشمن به حساب میآمد و در محاسبات روی کالک و نقشه، عبور از عرض 800 متری اروند در این منطقه به مراتب آسانتر از عبور رودخانه با عرض 2000 متر در عملیات والفجر 8 بود.
در عین حال یک اشکال اساسی ما را تهدید میکرد و آن عدم رعایت اصول امنیتی و اطلاع دشمن از حضور قریب یکصد هزار نیروی ایرانی در عقبه این منطقه بود که تا زمان عملیات در اردوگاهها و پادگانهای مختلف جنوب مشغول آموزش بودند. مزید بر مباحث مشترک و کلی همه لشگرها، دو ویژگی شرایط لشگر ما را از بقیه متمایر میکرد. نخست اینکه ما برای اولین بار با نیروی خط شکن غواص در موج اول قرار میگرفتیم و حال آنکه در عملیات قبلی، ما در ادامه موج دوم و با گردانهای پیاده وارد کارزار در فاو شدیم.
دوم اینکه محدوده عملیاتی ما در میانه و وسط پنج لشگر خط شکن بود و غواصان ما باید از محل تلاقی رودخانه کارون و اروند رود به آب میزدند و در سکوت کامل از کنج جزیره عراقی امالرصاص در داخل اروند عبور میکردند و با رعایت اصل غافلگیری در شب، خط دشمن را در سمت چپ جزیره امالرصاص به طول سه کیلومتر به تصرف خود درمیآوردند. وجود جزیره امالرصاص در داخل اروند و مقابل کارون برگ برنده دشمن محسوب میشد و قطعاً دشمن را هوشیارتر میکرد و کار را برای عبور غواصان سختتر.
در پادگان شهید مدنی دزفول بودیم که خبر رسید، هواپیماهای عراقی اردوگاه گردان غواصی جعفر طیار در سد گتوند را بمباران کردهاند و تعداد زیادی از غواصانم به شهادت رسیدهاند، جعفر طیار در جزیره مجنون 90 غواص داشت و حالا قریب سه برابر این نیرو را سازماندهی کرده بود. به علاوه تعدادی از غواصان با تجربه گردانهای پیاده، کمک کار غواصان جعفر طیار بودند. به همین دلیل جعفر طیار از گروهان به گردان ارتقاء یافته بود.
آنها باید از چند نقطه که قبلاً غواصان اطلاعات و عملیات شناسایی کرده بودند، به آب میافتادند و آن سه کیلومتر را میشکستند و راه را برای حرکت برقآسای قایقها و گردانهای پیاده باز میکردند، خبر بمباران این گردان در سد گتوند، موجی از نگرانی در سطح فرماندهان انداخت و تردیدها برای اطلاع دشمن از عملیات قریبالوقوع بیشتر شد.
کمی بعد، تا رده مسئول و جانشین گروهانها را به منطقه عملیاتی بردیم و از ساختمان بلند و چند طبقهای در کنج روخانه کارون و مقابل جزیره امالرصاص حد عملیاتی گردان حضرت اباالفضل مشخص شد. شاخص ما در خشکی، پشت خط دشمن یعنی منطقه الحاق گردان ما با گردانهای مجاور امامزادهای به نام امامزاده عبدالله بود. امامزاده دو کیلومتر عقبتر از خط اول دشمن قرار داشت و دیدن آن احساس خوبی به ما داد و قلباً باور داشتیم که این امامزاده نیز دست ما را میگیرد.
هر بار که از دیدگاه به منطقه نگاه میکردیم، تحرکات جدید دشمن بیش از قبل هویدا بود. آنها نخلهای پشت خطشان را میانداختند و بین عقبه و خطشان تا لب آب جاده میزدند و به دلیل هموار بودن زمین برجستگیهایی از خاک مثل یک تپه کوتاه میساختند که در صورت لزوم تانک روز آن بایستد و از آن بالا اروند رود را بزند. در خط مقدم نیز وجود کانال سراسری بتونی با سنگرهای متعدد تیربار و حتی پدافند ضدهوایی نشان میداد که احتمالاً دشمن از عملیات خبردار شده است.»