امام خامنه ای (مدظله العالی) :
بر روی مسئله حجاب «کار هنری و کار زیبای تبلیغی» باید صورت گیرد تا این مسئله در ذهن جای گیرد . »»»»»»»
من فکر می کنم در وضع کنونی اگر در کنار میل طبیعی زن به حجاب شایسته، نوعی «تبلیغات صحیح» که بتواند نقطه نظر اسلام را هم تامین کند ارائه شود،زنان ما به حجاب اصیل اسلامی و شرعی رو خواهند آورد. »»»»»»»
در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که «هنر» را تمام عیار و با «قالبی مناسب» به میدان آورد تا اثرگذار شود.
پنجم خرداد ماه سالروز شهادت مردی است از جنس لالههای آسمانی. در گرامیداشت سی و دومین سالگرد شهادت سردار شهید “عبدالرضا حسینی بای” و عروج ملکوتیش، زندگی سراسر عزت و افتخارش را مرور میکنیم:
سید عبدالرضا
حسینی بای فرزند سید یدالله در اسفند ماه ۱۳۴۱ در شهر آزادشهر به دنیا آمد.
پس از دوران کودکی برای کسب علم و دانش به دبستان راه یافت و تحصیلات خود
را در مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه به اتمام رساند. او در خانوادهای
متمکن و خیر پرورش یافت. در سنین نوجوانی با انقلاب آشنا شد و بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی در واحد بسیج ثبت نام کرد. زمانی که عضو بسیج بود به
امور زراعت نیز اشتغال داشت. یکسال بعد از عضویتش در بسیج به عضویت سپاه
پذیرفته شد.
دوستانش از او به عنوان فردی شجاع، مهربان و صبور یاد
میکنند. بعد از اتمام تحصیلاتش تصمیم گرفت به دفاع از مرزهای دینی و میهنی
بپردازد. در یکی از عملیاتها که به هنگام شب انجام شد، وی موفق به اسارت
گرفتن یک افسر عراقی شد. کیفیت دستگیری افسر عراقی این گونه بود که افسر
عراقی برای کسب اخبار و اطلاعات به خطوط ایرانیها نزدیک شده بود که به
اسارت درآمد. وقتی هوا روشن شد به افسر عراقی گفته شد “تو را این نوجوان
دستگیر کرده است؟” افسر عراقی با دو دست بر سر خودش زد و ناباورانه به او
نگاه کرد.
سید عبدالرضا حسینی بای ورزشکار رشته رزمی بود و اوقات
فراغتش را به ورزش اختصاص میداد. ارتباط او با سپاه و میادین جنگ همچنان
ادامه داشت تا اینکه در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس و
آزادسازی خرمشهر با سمت فرماندهی گردان به درجه رفیع شهادت نائل شد.
کلیپ صوتی از سخنان بسیار
زیبای #دکتر عباسی
ــــــــســـــــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در کنار #حوض-کوثر مجمع سنگها برقرار
بود...#سنگ پیر سنگ جوان را خوشامدی گفت: خوش آمدی جلو تر بیا...بیا با دیگران
آشنا شو...
این سنگها که می بینی
همانهایی هستند که #ابراهیم به #ابلیس که برای #وسوسه کردن او آمده بود پرت
کرد...این سنگها باعث #رجم-شیطان شدند...سنگهای کوچک لبخند
زدند : از دیدار تو خوشبختیم...
سنگ پیر سینه ای صاف کرد
و ادامه داد : آن قلوه سنگی که می بینی همان است که #داوود در فلاخن خود به پیشانی #جالوت کوبید... عجب ضربه ای بود... قلوه
سنگ غرید : چگونه ای جوان ،خوش آمدی
سنگ پیر ادامه داد :...ها
این سنگ های ریزی که می بینی سنگهایی هستند که توسط #ابابیل بر سپاه #ابرهه در حمله به #مکه باریده شد. توده ریگ ها یک پارچه ندا
دادند : خوش آمدی ، خوش آمدی.
سنگ پیر که چروک صورتش را
از اعماق #چاه مزرعه #علی به هنگام ضجه های شبانه
او با چاه به یادگار داشت با مهربانی پرسید خوب جوان خود را معرفی نمی کنی؟ چگونه
به بهشت وارد شدی ؟ چگونه آمدی؟
سنگ جوان با شرم و حیا
کمی من و من کرد و آرام گفت:...من سنگی از #کرانــــــــه-باختـــــــــری هستم #کودکی-فلسطینی مرا برداشت و بر چشم یک #سرباز-اسرائیلی مسلح کوبید ،درآن لحظه
عــــــــــروج کردم #قـــــــدر یافتم و در محضر شما #کوثـــــــــــــر نشین شدم.
کلیپ صوتی کار بنده حقیر
هست.لطفا نظر بدید.
سپــــــــــاسگزارم
درباره
مردی که رؤیاهایش صادق بود و نفسش حق
هنوز هم زمزمه صدایش در مدرسه فیلسوف الدوله و سپهسالار قدیم شنیده میشود، هنوز هم خیلیها به پیروی از او برای خواندن زیارت عاشورا، اربعین میگیرند، هنوز هم خیلیها مسجد امینالدوله بازار را به نام او میشناسند و هنوز هم شاگردانش همدیگر را «داداش جون» خطاب میکنند و بعد هم اشک در چشمانشان حلقه میزند.
به گزارش «تابناک»، حالا روزها گذشته اند از رحلت جانسوز آیتالله عبدالکریم حقشناس، ولی هنوز هم بسیاری دل به سیر و سلوکی سپردهاند که او به آنها آموخته است.
گزارش زیر نگاهی گذراست به زندگی آن بزرگوار به زبان خودش که هفته نامه پنجره آن
را روایت کرده است:
«مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتیح را میخواند و حتی آیات مبارکه قرآن را میان کلمات دیگر تشخیص میداد. این را به خوابی که از امیرالمؤمنین(ع) دیده بود، مربوط
میدانست. در آن رؤیا ایشان امام(ع) را دیده بود که به او دو قرص
نان میدهد؛ یکی از آنها را شیطان میدزدد، اما او موفق میشود که دیگری را بخورد. پس از این
که صبح از خواب برخاسته بود، دیگر میتوانست قرآن را بشناسد و بخواند.»
آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حقشناس تهرانی، در سال 1298 شمسی در خانوادهای متدین در خیابان عینالدوله تهران (ایران کنونی) متولد شد. نام پدرش علی بود و نشانان صفاکیش. او سالها بعد نام خانوادگیاش را برای رفع مشکل سربازی به حقشناس تغییر داد. پدرش یکی از صاحبمنصبان فرمانداری تهران بود و به همین دلیل به علیخان شهرت داشت، ولی او در همان دوران طفولیت عبدالکریم فوت کرد
و سرپرستی بچهها بر دوش مادر افتاد. مادر هم تا سن 15 سالگی عبدالکریم زنده
بود.
این البته یک دلیل اقتصادی امنیتی قضیه
میباشد
البته
و صد البته حمایت های اصلی ما بر اساس مسئولیت های دینی مان است ...
///////////////
اصلا
ما چرا باید به سوریه و لبنان فلسطین
کمک
کنیم مگه خودمون نیاز نداریم!!
/////
تروریست
های داعش از سوریه به عراق تهاجم
برده
و در نزدیکی مرز های ایران جنایت میکنند!
////
ای
بابا یکی جلو اینا رو بگیره هنوز
به
مرزمون نرسیدن بورس و بازار پکید
/////////
اینروز
ها ثابت شد که چرا ما میبایست به سوریه و لبنان و فلسطین کمک
میکردیم
چرا که فرامرزی میجنگیدیم و امنیت کشورمان بیشتر حفظ میشد.
رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۲ در ذیل شرح حدیثی، توصیهی مرحوم آیتالله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» بیان کردند و فرمودند: «مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب میداد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقهای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقهی عالی نگه دار و تثبیت کن. اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همهی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است. حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود»