داشت تو خیابون راه میرفت،
یه خانومی که سر و وضع درستی نداشت بهش گفت:
حالا همه مشکلات ما حل شده فقط مونده با حجاب شدن ما؟!
جواب داد: حجاب یعنی در این بازار داغ دین فروشی،هنوز در زندگی ام خدایی هست که برای او تیپ میزنم...
داشت تو خیابون راه میرفت،
یه خانومی که سر و وضع درستی نداشت بهش گفت:
حالا همه مشکلات ما حل شده فقط مونده با حجاب شدن ما؟!
جواب داد: حجاب یعنی در این بازار داغ دین فروشی،هنوز در زندگی ام خدایی هست که برای او تیپ میزنم...
مدیر شرکت عوض شد، مدیری با ظاهر مذهبی که اداره رو هم ظاهرا مذهبی کرد، اداره ای که تا قبل از اون هیچکس توش نماز نمیخوند یعنی نماز جماعتی برگزار نمیشد ولی بعد از اون مدیر با آوردن یه روحانی برای نمازخانه اداره همه رو موظف به خوندن نماز کرد، تازه بعد نماز هم حدود نیم ساعت زیارت عاشورا بود، ارباب رجوع های بنده خدا هم معطل وای میستادن تا نماز و زیارت عاشورا تموم بشه.
چند وقت بعد پلیس اومد اداره و مدیر رو هم دستگیر کرد، بعدا گندش دراومد که اختلاس کرده بوده.
شاید از این دست داستانها زیاد باشه ولی چرا وقتی یه آدمی تو لباس دین یه غلطی میکنه ما نسبت به دین بدبین میشیم؟!
شاید لباس دین ظاهر موجهی میسازه برای بعضیها که راحت بتونن هر فسادی رو انجام بدن که یه آدم معمولی نمیتونه!!!
اما باید ما دین رو بیشتر بشناسیم و خوب متوجه بشیم که دین چی هست؟! به چه درد میخوره؟! چه لزومی داره دین داشته باشیم؟!