راه شهدا

راه شهدا

هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد؟
راه شهدا
بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان
شهید علی آذرفر
پیوندها
وصیت‌نامه شهدا
آخرین نظرات
  • ۲ فروردين ۹۵، ۱۶:۲۷ - ابوالفضل نخعی
    +
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۶:۵۲
عمار
بهشت زهرای تهران ، مزاری وجود دارد که علی رغم شناسایی شدن صاحب آن ، در گمنامی کامل بسر می برد. صاحب این مزار هم عکس دارد و هم نام پدر و تاریخ تولد و عروجش مشخص است اما نامی ندارد.
برای زیارت این تربت مقدس ، باید به این آدرس مراجعه نمایید: قطعه 24 - ردیف 125 - شماره 5


بر فراز مزار این شهید گمنام ، بخشی از وصیت نامه او به این شرح نگاشته شده است:

خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی و خواهران و برادران عزیزم سلام رسانده و امیدوارم خدا را هیچ موقع فراموش نکنید. ای مادر که مرا در دامان خود پرورش دادی و شب و روز برایم زحمت کشیدی ، سعی کن همچون زینب در مرگ فرزندت صبور باشی و این را بدان که آخرین راه مردن است [پس] چه بهتر آن که در راه اسلام شهید شوم. من ننگ می دانم [مرگ] آن کسی را که در رختخواب بمیرد.

ای مادر و پدر گرامی مرا تشییع جنازه نکنید که از روی هزاران شهیدی که بی هیچ هیچ تشییع جنازه ای جانشان را فدای انقلاب کردند شرمنده ام.

بر روی سنگ قبرم نامم را ننویسید . می خواهم همچون ده ها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید : «پر کاهی تقدیم به آستان کبریای الله».

ای برادران و خواهران و دوستان. برایم گریه نکنید که دشمن خیال می کند ضعیف هستید. به دشمن بگویید که اگر پیکرم را صد پاره کنند ، اگر پاره های آن را هم بسوزانید و اگر خاکستر مرا به دریا بریزید در دل موج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم اسلام پیروز است ، ستمگر نابود. والسلام.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۴
عمار


کردستان بودیم، منطقه عملیاتی کربلای 10، زمین از برف سفید پوش شده بود و هوا سرد.

داخل چادر زندگی می کردیم و چادر ها برای در امان ماندن از دید دشمن (کوموله و دمکرات، عراقی ها، مزدوران محلی) در شکاف و دامنه های ارتفاعات زده شده بود، روی چادر ها چند لایه پلاستیک کشیده بودیم تا هم از گزند سرما در امان باشیم و هم آب باران و برف به داخل چادر نفوذ نکند، کف چادر هم چند لایه پلاسیتک کشیده بودیم تا هم پایمان یخ نزند و هم آب باران از زیر آن عبور کند، بعضی شب ها به خوبی عبور آب را زیر پا هامون احساس می کردیم. کار به جایی رسید که شیب داخل چادر رو به سمت وسط چادر درست کردیم طوری که یه جوی کوچک از وسط چادر می گذشت، چراغ والر رو روشن می کردیم و کنار جوی داخل چادر می نشستیم و دلمون رو روانه زاینده رود اصفهان می کردیم.



کیسه های خواب رو کسی جمع نمی کرد، هر کی از نگهبانی که برمی گشت مستقیم می رفت داخل کیسه خواب تا کمی گرم بشه. نگهبانی یعنی سردی کشیدن با دلهره از نشستن یک تیر توی پیشانی

یک ساعت بدون حرکت یک جا نشستن و به ارتفاعات اطراف خیره شدن.

گاهی اسلحه اونقدر یخ می کرد که وقتی از نگهبانی بر می گشتیم می گذاشتیم کنار چراغ والر تا یخ هاش آب بشه. بیشتر بچه ها سرما خورده بودند، اما تحمل بچه ها فرق می کرد.

غروب که می شده به دلهرة عجیبی دچار می شدیم، شدت سرما زیادتر می شد! و تعداد سنگر های نگهبانی زیادتر می شد! و ساعات نگهبانی بیشتر.

بیماری بچه ها، سرمای شدید، رعایت سکوت در شب، دید کم، حساس بودن (اغلب مزدوران محلی با توجه به شناخت و مانوس بودن با شرایط آب و هوا این ایام به ما حمله می کردند).

چند شب پشت سر هم اتفاق افتاد که برای نگهبانی بیدارمون نکردن، فکر کردیم حتما پاسبخش ها خوابشون برده، صداشو در نیاوردیم که زیرآب کسی نخوره و ما توی کیسه خواب های گرم، راحت می خوابیدیم.

اما کم کم برای همه سئوال شد. سه تا پاسبخش داشتیم هرچی سئوال کردیم یه جوری ما رو می پیچوندن و جواب درستی نمی دادند.

یکی ار بچه ها حالش خیلی بد شد، بدجور سرما خورد، خیلی به حالش غبطه می خوردیم که ایکاش جای اون بودیم و چند شب از نگهبانی معاف می شدیم و...!

یکی ار پاسبخش ها وقتی حرف های ما رو شنید دیگه طاقت نیاورد گفت بچه ها برای شفای حسن دعا کنید، بعد زد زیر گریه گفت: به خدا، هر وقت حسن علائم بیماری رو در چهره یکی از شما می دید، ما رو قسم می داد که شما رو بیدار نکنیم او به جای شما نگهبانی می داد و ما رو قسم داده به شما نگیم.

آن شب از خودمون خجالت کشیدیم، ما کجا و حسن کجا؟!

امروز یه چیزی میگم و یه چیزی شما می شنوید نگهبانی پشت سرهم اون هم توی اون هوا و توی اون موقعیت کار همه نبود، کار حسن بود که امروز او پیش ما نیست، کار غواص شهید حسن منصوری بود که در عملیات کربلای چهار آسمون شهادت را گرم کرد.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۳
عمار

//bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg

سلام

اگه مایل به تبادل لینک یا لوگو هسنید اعلام کنید

یاعلی

<p><a target="_blank" href="http://hovalmalek.ir/"><img alt="http://bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg" src="http://bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg"></a></p>
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۴۸
عمار

//bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg

سلام

اگه مایل به تبادل لینک یا لوگو هسنید اعلام کنید

یاعلی

<p><a target="_blank" href="http://hovalmalek.ir/"><img alt="http://bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg" src="http://bayanbox.ir/view/2783323129734325810/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88.jpg"></a></p>
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۵۳
عمار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۵:۱۷
عمار
 شهید اربابیان در عملیات بدر یاری کننده بچه های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای 3 با همکاری شهید سید امین صدر نژاد تله های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که در عملیات از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت.
خبرگزاری فارس:  مربی همیشه خندان گردان تخریب

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، بعضی از فرماندهان جبهه به آموزش رزمی اهمیت زیادی می‌دادند از جمله آنها می‌توان از شهیدان محمد ابراهیم همت و شهید رستگارنام برد.

این نقل شهید همت رو برای اولین بار از زبان سردار شهید تخریب حاج ناصراربابیان شنیدم که از قول این شهید می‌گفت:"اگر 100تومان به من بدهند و بگویند خرج عملیات کن، من 90 تومان اون رو خرج آموزش می‌کنم و 10تومان خرج خود عملیات". شاید در نگاه اول این جمله ساده و پیش پا افتاده باشد اما اگر کمی دقت کنیم به درایت و دور اندیشی صاحب این کلام باید آفرین گفت.

فرماندهانی که در جنگ به امر آموزش و تربیت رزمی نیروهای تحت امرشان اهمیت دادند توانستند با حداقل تلفات ماموریت خود را انجام دهند. شهید حاج کاظم رستگار فرمانده لشگرسیدالشهدا (ع) نیز توجه فراوانی به امر آموزش داشت، بخصوص آموزش‌های تخصصی جنگ و عنایت ویژه ای به آموزش رزم بچه های تخریب داشت و بعد از عملیات خیبر و اتفاقاتی که در روند عملیات افتاد این حساسیت بیشتر شد و در دیدارهای متعددی که با فرماندهان و بچه های تخریب داشت به آنها گوش زد می‌کرد که هر چه می‌توانید درکنارتربیت معنوی، آمادگی رزمی خود را هم بالاببرید.

شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء(ع) این امر فرمانده محبوب خود را به جان خرید و یکی از نیروهای لایق و توانمند خود را براین کار گمارد.

شهید حاج ناصر اربابیان از تابستان سال 63 درکنار شهید نوریان به امر آموزش بچه های تخریب پرداخت و با بهره گیری از تجارب عملیات‌ها رزمندگانی را تربیت کرد که تا آخرین روز جنگ گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) را یاری نموده و در ماموریت های عملیاتی لشگر10 سیدالشهداء(ع) قوت قلب فرماندهان بودند.

 

شهید ناصر اربابیان/ فرمانده گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع)

 

شهید حاج ناصر دست پرورده شهید علی کفایی فرمانده تخریب لشگر حضرت رسول(ص) بود و همیشه از حماسه دلاوری او در عملیات والفجر یک یاد می‌کرد و می‌گفت:

علی وقتی دید زمان برای بریدن سیم های خاردار در داخل کانال نیست و دشمن هوشیار شده و تاخیر در بازگشایی معبر تلفات را بالا می‌برد، اژدر بنگال (لوله ای پر از مواد منفجره که برای باز نمودن معبر و انبوه سیم خاردار از آن استفاده می‌کنند) را داخل حجم سیم های خاردار فرو برد و چاشنی نارنجک را داخل آن قرار داد و ضامن را کشید و مسیر را برای رزمندگان باز کرد و خود قطعه قطعه شد.

 

عملیات بدر/ زمستان 64/ شهیداربابیان اولین نفرسمت چپ/ شهیدنوریان نیز در تصویر دیده می‌شود

 

شهید اربابیان در عملیات بدر یاری کننده بچه های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای 3 با همکاری شهید سید امین صدر نژاد تله های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که در عملیات از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت.

تجربه عملیاتی شهید ناصر در آموزش غواصان تخریب که برای عملیات والفجر8 مهیا می‌شدند به کار آمد تا بچه های تخریب بتواند به سلامت از اروند خروشان عبور کرده و از میان انبوه سیم خاردار و هشت پرهای متعدد و بشکه های فوگاز معبری امن برای عبور رزمندگان باز کنند. توانمندی شهید ناصر در برنامه ریزی برای مین گذاری مقابل دشمن در دفع پاتک های متعدد در جاده فاو -ام القصر و اطراف کارخانه نمک موثر بود به طوری که دشمن را از دست یابی به مواضع رزمندگان نا امید ساخت.

اطلاعات رزم عملیات‌های سیدالشهداء(ع)، کربلای 1، 2 و اصرار دشمن در مسلح کردن زمین عملیات، شهید ناصر را برآن داشت که در آموزش بچه های تخریب، روی عبور از موانع بیشتر دقت کند و برای عبور از سیم خاردارها که به صورت طولی دشمن در مقابل مواضعش استفاده کرده و داخل آن را با انواع مین مسلح کرده بود چاره اندیشی شود.

 

زمستان 64/ رودخانه کارون/ آزمایش موشک رعد/ شهیدان اربابیان، پوررازقی، زعفری

 

آموزش‌های آبی خاکی در آبان و آذر سال65  نوید عملیات در آبگرفتگی را میداد و اضافه شدن مواد منفجره و تمرین انفجار دژ و جاده و خاکریز حکایت از سخت بودن کار داشت. استفاده از کمربندهای انفجاری برای انفجار درختان نخل و رها کردن آنها روی آبراهه‌های جزیره ام الرصاص از ابتکارات شهید ناصر بود و او همه توان خود را خرج کرد که نیرویی تربیت کند که آمادگی این کار بزرگ را داشته باشد.

شب عملیات کربلای 5 در کنار شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب ل10 سیدالشهداء(ع) قرار گرفت و با توجه به شناختی که از توانمندی بچه ها داشت در گزینش نیروها برای ماموریت ها موثر بود و خود نیز ماموریت انفجار دژی را پذیرفت که با انهدام آن مسیر تردد قایق ها برای حمله به دژ شلمچه در منطقه عملیاتی لشگرسیدالشهداء(ع) باز گردید.

تخریب ل10 با توجه به ماموریت های متعدد در عملیات کربلای 5، تکمیلی کربلای 5 و کربلای 8 در منطقه شلمچه همچنان توانمند و پا به کار جلوه می‌کرد. تمامی گردان های عمل کننده برای بازسازی و استراحت عقب رفتند اما تخریب همچنان در خط مقدم حضور داشت . 

معمولا اتفاق می‌افتاد که در ماموریت ها، گردان های تخریب از سایر تیپ ها و لشگرها نیروی تخریب چی به کمک می‌گرفتند اما برای تخریب ل10 سیدالشهداء(ع) به جهت توانمندی کادر آموزشی و شخص شهید اربابیان در تربیت نیروهای مورد نیاز برای عملیات این نیاز احساس نشد.

 

قبل ازعملیات کربلای یک/ فرماندهان ل10/ شهیداربابیان نفراول نشسته ازسمت چپ

 

بهار سال 66 عملیات در جنوب متوقف شد و یگان‌های عملیاتی برای عملیات به غرب کشور نقل مکان کردند و لشگر10 سیدالشهداء(ع) در پادگان امام علی (ع) در شهر سنندج مستقرشد. چون عملیات در منطقه کوهستانی بود باید نیروها برای زدن معبر در کوهستان آماده می‌شدند و باز شهید اربابیان آموزش را بر اساس کار در کوهستان و مناطق شیب دار سازماندهی کرد و ظرف کمتر از یک ماه گردان به آمادگی کامل برای عملیات رسید و عملیات‌های نصر4 و بیت المقدس 2 به انجام رسید. تیرماه 66 و در عملیات نصر4 شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب ل10سیدالشهداء(ع) به شهادت رسید.

این گمان از سوی مسوولین لشگر می‌رفت که با شهادت ایشان توان عملیاتی گردان کم شود. لاکن با تلاش‌های شهید حاج قاسم اصغری و شهید اربابیان خلا نبود شهید سید محمد برطرف شد.

 

بهار65/ موقعیت الوارثین/ شهید اربابیان در کنار شهید زینال الحسینی

 

عید سال 67 ماموریت عملیات در منطقه شاخ شمیران به لشکر سیدالشهداء(ع) محول شد و غواصان تخریب با گذشتن از دریاچه سد دربندی خان عراق توانستند معبری در پشت مواضع دشمن باز نموده و رزمندگان را برای حمله به دشمن عبور دهند. بعد از این عملیات بود که سنگر بچه های تخریب در زیر ارتفاع " تیمورژنان" و مقر آنها در شهر بیاره عراق توسط هواپیماهای بعثی بمباران شیمیایی شد که در این حمله ناجوانمردانه 13 تن از رزمندگان تخریبچی شهید و نزدیک 50 نفر نیز مجروح شدند که شهید حاج ناصر اربابیان از جمله مصدومین این حمله بود که از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه الله تهران بستری شد. شدت صدمات به حدی بود که می بایستی ماه ها در بیمارستان بستری و تحت نظر باشد اما این عزیز با همان حالت مصدومیت در حالی‌که چشمانش به شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه های پی درپی رنج می‌برد در اردیبهشت ماه سال 67 مجددا به جبهه برگشت و در مین گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کرد.

سال 67 سال سرنوشت سازی برای جبهه ها بود از یک سو دشمن با کمک استکبار جهانی با تمام توان به مواضع ما در جبهه یورش برد و از طرف دیگر جنگ شهرها قوت گرفت و رویارویی امریکا با جمهوری اسلامی در منطقه با حمله به سکوهای نفتی و زدن هواپیمای مسافربری آغاز شد. اواخرتیرماه 67 بود که دشمن بعثی از جبهه شرهانی و فکه برای هجوم به خاک کشورمان و تهدید شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول عملیات خود را آغاز کرد و ابتدا با بمباران شدید هوایی و گلوله باران منطقه، مقاومت نیروهای ارتشی مستقر در خطوط پدافندی در این دو جبهه را شکست و از سمت فکه تا تپه های "برغازه "محل استقرار یکی از تیپ های ارتش جلو آمد و از طرفی مقر اصلی تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت. بچه ها تخریب در مقر، با فرماندهی شهید اربابیان آماده می‌شدند تا با مین گذاری مقابل دشمن و عملیات‌های انفجاری جلوی دشمن را سد کنند و شهید اربابیان صبح روز 22 تیرماه 67به همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتور سیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام می‌کنند که در محل استقرار تیپ پدافند کننده در منطقه که به دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه می‌شوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبرو شده و درحالی‌که روی جاده با موتورسیگلت در حرکت بود از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف موتور از حرکت می ایستد.

دشمن برای دستگیری ایشان اقدام می‌کند اما همراه ایشان موفق می‌شود از چنگ دشمن فرار کنند و بعد از 4 ساعت پیاده روی، خود را به مقر الوارثین برساند.

 

خردادماه سال 67/ چندروز قبل ازسقوط جزیره مجنون

 

غروب روز 22تیرماه 67 دشمن از مواضع خود عقب نشینی کرد و بچه های تخریب با حضور درمنطقه موتور سیکلت را در وسط جاده سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخ‌های نفربری که حکایت از انتفال ایشان به مواضع دشمن می‌کرد. بچه ها تمام خاک های منطقه را که احتمال دفن ایشان می‌رفت وارسی کردند اما اثری از این عزیز نیافتند. هیچ کس جز زمین داغ فکه نمی‌دانست با فرمانده دلاور ما چه کردند تا اینکه درخردادماه سال1380 آن پیکر مطهر به آغوش میهن اسلامی ما بازگشت و در گلزارشهدای بهشت زهرا ء(س) قطعه سرداران(29) –ردیف 18-شماره 9 درجوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آرام گرفت .

*راوی:جعفرطهماسبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۵۹
عمار
امام خمینی (ره) : 


 هراس ، آن دارد که شهادت مکتب او نیست.

شهادت رمز پیروزی است.

ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است.

شما چه در دنیا پیروز بشوید یا به شهادت برسید  ، پیروزمندید.

شهادت عزت ابدی است .

شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما.

شهادت در راه اسلام برای همه ما افتخار است.

شهادت برای ما فیض عظیمی است.

این حس شهادت خواهی [و] فداکاری بود که یک ملتی ،که هیچ نداشت، بر طاغوت غلبه پیدا کرد.

یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند ،و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .

 خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست.

ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.

یک همچو ملتی که آرزوی شهادت می کند، این ملت دیگر خوف ندارد.                

ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا کند.
 
 ملت ما عاشق شهادت بود، با عشق به شهادت پیش رفت این نهضت.
ما از خدا هستیم همه ،همۀ عالم از خداست، جلوۀ خداست؛ و همه عالم به سوی او بر خواهد گشت.پس چه  بهتر که برگشتش اختیاری باشد و انتخابی، و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا ،و انسان اختیار کند  موت را برای خدا، و شهادت را برای اسلام .

مقام معظم رهبری:
  
بازماندگان و عزیزان شهدا باید همواره شکرگزار خداوند باشند.

پیام شهداى هفدهم شهریور حفظ اسلام، قرآن و حدیث است.

خاطره‏ى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.

رسم شهادت و سنت الهى قتل فى‏سبیل‏اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.

زنده نگه داشتن یاد شهداى انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.

شهادت، بالاترین پاداش و مزد جهاد فى‏سبیل‏اللَّه است.

شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است.

شهادت، نشانه‏ى استوارى است.

شهادت، یعنى وارد شدن در حریم خلوت الهى.

شهداى ما مظهر عقلانیت دینى و مدافع حقانیت و عدالت بودند.

عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدا است.

عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان این ملت است.

یاد شهدا باید همیشه در فضاى جامعه زنده باشد.

شهادت، مرگ تاجرانه است.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۰۶
عمار

http://navana.ir/uploads/2015/02/sh25-400x280.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۲۲
عمار

افسران - حفظ راه شهدا

ما چون این ها را زیاد دیدیدم عظمت این حقیت نورانی و بهشتی برای ما مخفی می ماند.

اون چه مهم است حفظ راه شهداست؛ یعنی پاسداری از خون شهدا!

همه هم موظفیم... نه این که بعضی وظیفه دارند؛ بعضی نه....

گاهی زنده نگه داشتن خون شهید، رنجش، زحمتش از خود شهادت کمتر نیست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۱۷
عمار